راز موفقیت

رازهای موفقیت را با ما بیابید

راز موفقیت

رازهای موفقیت را با ما بیابید

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «کارآفرینی» ثبت شده است

محمد حسین امیری ۲۱ سال دارد و متولد کرج است و با اینکه دانشجوی رشته برق در دانشگاه آزاد کرج است، به برنامه‌نویسی کامپیوتر علاقه‌مند است و به صورت خودخوان آن را یاد گرفته‌ و در پروژه‌های مختلف برنامه‌نویسی اندروید و طراحی سایت به صورت فریلنس همکاری داشته است. او موسس استارت‌آپی به نام یونش به نشانی unesh.com‌ است و مدعی است که  استارت‌آپش می‌تواند تغییری در نظام آموزشی ایجاد کند.
  •   چه شد که تصمیم گرفتید استارت‌آپی با موضوع فعالیت یونش را راه‌اندازی کنید؟
ورود به دانشگاه و آشنایی با دو هم‌بنیانگذارم فرشاد حسن‌زاده و مهسا جنتی‌زاده ایده راه‌اندازی این استارت‌آپ را در ذهنم شکل داد. ایده به شکلی بود که احساس می‌کردیم با اجرایی‌کردن آن می‌توانیم تغییری در نظام آموزشی ایران ایجاد کنیم و چالش‌هایی را که در آموزش‌ها و یادگیری وجود دارد، برطرف کنیم.
  •   چه نیازی احساس کردید که یونش می‌توانست پاسخگوی آن باشد؟ 
در فرآیند یادگیری نظام آموزشی خلأیی وجود داشت و ضعف بزرگی که متوجه آن شدیم این بود که در سیستم فعلی اینکه آیا فرد آموزش‌دیده، مطالب را یاد گرفته یا نه، مشخص نیست. ما سعی کردیم با ساختن یونش این نیاز به یاد گرفتن را بر‌طرف کنیم.
  •   در یونش چه‌کار می‌کنید که این نیاز پاسخ داده می‌شود؟
یونش یک پلت‌فرم تعاملی یادگیری است به این صورت که یونش به عنوان کلاسی که مکمل کلاس اصلی است، عمل می‌کند. استاد در یونش می‌تواند یک اکانت بسازد و یک پنل اختصاصی برای خود ایجاد کند. در این محیط دانشجویان با استاد می‌توانند تعامل علمی داشته باشند، قبل از حضور در کلاس محتوای آموزشی را دانلود کنند، بعد از کلاس با همکلاسیان و استاد در ارتباط باشند و در پرسش و پاسخ‌ها شرکت کنند و اینکه استاد می‌تواند مدیریت تمرین داشته باشد؛ یعنی تمرینات مورد نظر را برای دانشجویان در پنل قرار دهد و از همین طریق نیز دانشجویان پاسخ تمرینات را برای استاد ارسال کنند. ما تا قبل از عید سه خدمت اصلی داشتیم؛ یکی همین موردی بود که ذکر کردم، خدمت دیگر محیطی بود برای اشتراک‌گذاری محتوای آموزشی و خدمت دیگر محیطی برای درج آگهی‌های دانشجویی ولی بعد از دو ماه تغییر رویه دادیم و دو بخش دیگر را تعطیل کردیم و تمرکز را‌ روی مدیریت یادگیری قرار دادیم. سیستم مدیریت یادگیری از اواخر فروردین امسال راه‌اندازی شده ‌و در این مدت ۷۰ استاد عضو سیستم شده‌اند و تقریبا ۴۰ کلاس توسط این اساتید ایجاد شده است.
  •   دلیل اینکه دو بخش دیگر را حذف کردید، چه بود؟
با توجه به نیازهای دانشجویان این تغییر رویه را دادیم. در ابتدا کار را با سیستم به اشتراک‌گذاری محتوای آموزشی شروع کردیم بعد کم‌کم به این نتیجه رسیدیم که نیاز دانشجو و استاد فراتر از صرف دانلود محتوای آموشی است و تصمیم گرفتیم پلت‌فرم کامل‌تری ارائه دهیم و ‌روی آن متمرکز شویم.
  •   یعنی در ابتدا شما می‌خواستید فقط محیطی برای به اشتراک‌گذاری محتوای آموزشی ایجاد کنید ولی با بررسی فهمیدید مخاطبان به تعامل بیشتری نیاز دارند؟
بله، در ابتدا یونش محیطی بود که هر‌کسی که محتوایی داشت، می‌توانست به صورت رایگان و فروشی در سایت آپلود کند ولی متوجه شدیم سیستم یک راه‌حل کامل به خاطبان ارائه نمی‌دهد و آنها تمایل دارند تعامل بیشتری داشته باشند.
  •   اساتید چطور می‌توانند از یونش استفاده کنند؟
استاد وقتی در سایت یونش ثبت‌نام می‌کند، می‌تواند هر نوع کلاسی را که تمایل دارد، ایجاد کند. در حال حاضر در سیستم از معلم پایه دهم دبیرستان تا اساتید دانشگاه در یونش ثبت‌نام کرده‌اند حتی اساتیدی از موسسات آموزشی زبان و کنکور هم داریم. به طور کلی هر کسی که بخواهد چیزی را یاد بگیرد و هر کسی که بخواهد چیزی را یاد بدهد، می‌تواند از یونش استفاده کند. دانشجویان از طریق اساتید خود با یونش آشنا می‌شوند، استاد بعد از ثبت‌نام در یونش یک صفحه اختصاصی دارد و به ازای هر کلاسی که ثبت می‌کند، سیستم یک کد منحصر‌به‌فرد به او می‌دهد که می‌تواند کد را به دانشجویان بدهد تا بعد از ورود به صفحه اختصاصی استاد در کلاس مربوطه عضو شوند و فعالیت کنند. برای عضویت در سایت مهم این است که استاد یک کلاس فیزیکی داشته باشد تا یونش مکمل آن باشد. علاوه بر وب‌سایت کاربران می‌توانند با اتصال به بات تلگرام از تغییراتی که در پنل استاد رخ می‌دهد با خبر شوند؛ یعنی دانشجو می‌تواند در بات تلگرام عضو شود و از هر‌گونه تغییری که در کلاس رخ می‌دهد، اطلاع پیدا کند. استاد هم نیاز ندارد هر روز به پنل سر بزند و می‌توانند از طریق این بات تلگرام از سوالات مطرح شده و یا پاسخ تمرینات ارسال شده با خبر شود.
  •   اساتید می‌توانند کلاس مجازی هم برگزار کنند و آموزش آنلاین داشته باشند؟
نه، در حال حاضر این امکان وجود ندارد.
  •   شیوه درآمدزایی شما در یونش چگونه است؟
 در حال حاضر پلت‌فرم برای اساتیدی که به صورت فردی ثبت‌نام می‌کنند، رایگان است. ما سیستم در‌آمدزایی خود را از طریق فروش سازمانی به دانشگاه‌ها و موسسات قرار دادیم. به این صورت که ما این پلت‌فرم را به عنوان یک نرم‌افزار به صورت اشتراک ۴ ماهه و یکساله در اختیار قرار می‌دهیم و قیمت آن براساس امکاناتی که در اختیار گذاشته می‌شود، متفاوت است. به صورت کلی تعرفه عادی برای موسسات کوچک که حداکثر ۳۰۰ تا دانشجو در ماه قرار است در پلت‌فرم فعایت کنند از سالی ۳ میلیون تومان شروع می‌شود و برای موسسات بزرگ و دانشگاه‌ها این رقم ۱۴ میلیون به صورت سالانه است. ما این دسترسی را به دانشگاه‌ها می‌دهیم که خودشان اساتید و دانشجویان را عضو کنند و دانشگاه می‌توانند ‌روی کار اساتید و دانشجویان نظارت کند و گزارش هفتگی یا ماهانه دریافت کند.
  •   از چه سالی کار را شروع کردید؟ 
در مهر سال ۹۵ محصول کامل شد و ما در مرحله پیش‌شتاب‌دهی شتاب‌دهنده آواتک در آوا کمپ یک بودیم. در حال حاضر نیز در چرخه پنجم آوا تک هستیم.
  •   از زمانی که کار را شروع کردید به حالت درآمدزایی رسیدید؟
به درآمد‌زایی رسیدیم ولی مقدارش زیاد نیست و به‌تازگی فرآیند فروش را از طریق در اختیار گذاشتن تریال‌های یک ماهه به موسسات شروع کردیم تا بعد بتوانیم قرارداد سالانه را ببندیم.
  •   با توجه به اینکه در ابتدای راه هستید و هنوز به در‌آمدزایی نرسیده‌اید، چطور توانستید تا الان جلو بیایید؟ 
ما از ابتدا هدفمان این نبود که به سرعت به درآمدزایی برسیم چون یک پلت‌فرم یوزر‌بیس هستیم و هر‌چه جلوتر برویم، درآمدزایی شروع می‌شود.
  •   یونش را چطور به مخاطبان معرفی کردید؟ 
مهم‌ترین کانالی که برای یونش داشتیم، بحث بهینه‌سازی برای گوگل بود و ما از نظر سئو خیلی روی سایت کار کردیم و از این طریق کاربران زیادی را جذب کردیم. در حال حاضر ۳۵۰۰ نفر عضو یونش هستند. برای معرفی سیستم به موسسات نیز به صورت حضوری و در جلسات کار را معرفی می‌کنیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۸
امین زندی

داود مظفری ۲۳ سال دارد و در رشته مهندسی نرم‌افزار در دانشگاه آزاد تهران جنوب تحصیل کرده است. او متولد تهران و خالق استارت‌آپ «بپرسیم» به نشانی beporsim.com است. او  قبل از اینکه بپرسیم را راه‌اندازی کند، در پروژه‌های مختلف به عنوان وب‌دولوپر همکاری داشته و ‌روی پروژه‌های مرتبط با بیگ‌دیتا و تولید محتوا نیز کار کرده است. «ایده بپرسیم زمانی در ذهن من شکل گرفت که به صورت اتفاقی در سفری که به کشور امارات داشتم، با شرکتی به نام  Yougov آشنا شدم که به تهیه گزارش از نحوه مصرف مواد غذایی توسط مردم در ماه رمضان به درخواست شرکت‌های تولید‌کننده مواد غذایی می‌پرداخت. این ایده برای من جالب بود. بعد بیشتر در مورد این کمپانی تحقیق کردم و متوجه شدم که پلت‌فرمی بر پایه نظرسنجی دارند و در ۹۹ کشور نیز شعبه دارند.»
داود بعد از بازگشت به ایران ایده را با چند تن از دوستانش مطرح می‌کند و از نظر آنان نیز ایده، ایده جذابی به نظر می‌رسد. آنها تصمیم می‌گیرند در این زمینه بیشتر تحقیق کنند. «ما به بررسی بازار ایران پرداختیم و متوجه شدیم شرکت‌هایی وجود دارند که به صورت سنتی همین کار را انجام می‌دهند؛ یعنی پرسشنامه کاغذی درب منازل پر می‌کنند. ‌من و یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم در یکی از این شرکت‌ها به مدت یک ماه کارآموزی کنیم تا با نحوه کارشان آشنا شویم. بعد از آن به امارات برگشتم و دوره‌های دیتا‌ماینیگ و دیتا آنالیز را گذراندم تا با شیوه کار بیشتر آشنا شوم. در این مدت که من دوره را می‌گذراندم با تیمی از دوستانم که قبلا کارهای وب دولوپر را با هم دنبال می‌کردیم، در ایران در ارتباط بودم. وب‌سایت بپرسیم را راه‌اندازی کردیم و بعد من برگشتم و کار را شروع کردیم.»

  •  بپرسیم چه‌کار می‌کند

داود و تیمش تصمیم می‌گیرند نسخه اولیه پلت‌فرم بپرسیم را مشابه پلت‌فرم شرکت یوگاو طراحی کنند؛ یعنی از کاربرانی که عضو بپرسیم می‌شدند، نظرسنجی صورت می‌گرفت و به سولات جواب می‌دادند و امتیاز می‌گرفتند و براساس امتیازی که کسب می‌کردند یا معادل نقدی آن را دریافت می‌کردند یا اینکه می‌توانستند در قرعه‌کشی‌ها شرکت کنند. «بعد از آن تصمیم گرفتیم شکل کار را کمی تغییر دهیم چون این امکان وجود نداشت که دقیقا استراتژی شرکت یوگاو را پیاده کنیم. کاری که کردیم این بود که به جای اینکه فقط یک بستر برای نظرسنجی باشیم، یک پلت‌فرمی ارائه کنیم که انواع نظرسنجی‌ها را در آن ارائه دهیم. به عنوان مثال، در پلت‌فرم جدید اگر شرکتی بخواهد از کارمندان خود نظرسنجی انجام دهد، نیازی نیست که کارمندان حتما عضو بپرسیم باشند و در حال تکمیل خدماتمان هستیم تا سرویس‌هایی ارائه بدهیم مبتنی بر نظرسنجی و تحقیقات بازار که بتوانند هر نوع تقاضایی که شرکت‌ها در این زمینه دارند را پاسخ دهیم.» در حال حاضر ۴۷ هزار کاربر عضو بپرسیم هستند که یک نمونه آماری از کل جامعه ایران به حساب می‌آیند و سعی شده است افرادی که در بپرسیم عضو می‌شوند، از شهر‌ها و استان‌های مختلف باشند تا کل جامعه آماری ایران را در بر بگیرد. «ما می‌توانیم برای هر نوع نظرسنجی که داریم، این افراد را براساس سن، جنسیت و یا المان‌های دیگر دسته‌بندی کنیم و براساس هدفی که داریم، پرسشنامه‌ها را ارسال کنیم. مثلا اگر قرار باشد پرسشنامه فقط برای رده سنی افراد بین ۲۰ تا ۲۵ سال شهر همدان ارسال شود، ما افراد هدف را طوری دسته‌بندی می‌کنیم تا پرسشنامه دقیقا به دست همین افراد پر شود. از طرف دیگر سوالاتی که ما در نظرسنجی‌ها از افراد می‌پرسیم لزوما فقط به درخواست شرکت‌ها نیست بلکه ترکیبی از سوالات بیزینسی و عمومی است که نوع سوالات برای کاربران کاملا مشخص است که کدام سوالات بیزینسی هستند و کدام سوالات عمومی. سوالات عمومی را برای تولید گزارش‌های عمومی مطرح می‌کنیم که در راستای کمک به جامعه است و اینکه سطح آگاهی جامعه را بالا ببریم و افراد بدانند که دیگران در مورد یک موضوع خاص چه فکری می‌کنند و چه نظری دارند.» 

  •  کاربرد نظرسنجی‌های بپرسیم

در حال حاضر ۸ شرکت از خدمات بپرسیم استفاده می‌کنند و تا‌کنون بیش از ۳ میلیون پاسخ جمع‌آوری شده که حاصل نتایج نظر‌سنجی‌های عمومی و بیزینسی است. «‌نتایج نظرسنجی‌ها را یا به صورت عمومی منتشر می‌کنیم یا از آن در گزارش‌های دیگر استفاده می‌کنیم. مثلا یک شرکت تولید‌کننده آبمیوه به ما در‌خواست می‌دهد که بررسی کنیم چه طعمی را چه افرادی دوست دارند. اشکالی که در نظرسنجی سنتی وجود دارد این است که در هر بار نظرسنجی از سابقه فرد اطلاعاتی وجود ندارد در حالی که ما در بپرسیم تاریخچه پاسخ‌های کاربران را داریم و میزان چرخش جهت‌گیری افراد نیز کاملا مشخص است. حالا اگر بخواهیم نتایج نظرسنجی در مورد طعم‌های آبمیوه‌ها را بررسی کنیم، با دقت بیشتری می‌توانیم بگوییم مثلا طعم الف را بیشتر افرادی انتخاب می‌کنند که ۸ تا ۱۰ ساعت در اینستاگرام هستند. این نتیجه شاید در ظاهر بی‌ربط باشد ولی برای شرکت مورد نظر می‌تواند بسیار مورد استفاده قرار گیرد و تبلیغات آن طعم خاص را در اینستاگرام انجام دهد. به علاوه این تحلیل‌ها الزاما از یک نظرسنجی به‌دست نمی‌آید و به صورت هفتگی اعضای بپرسیم به نظرسنجی‌ها پاسخ می‌دهند و تا‌کنون هر یک از اعضا نزدیک به ۳۰نظرسنجی را پاسخ داده‌اند.» نتایج نظر‌سنجی‌های عمومی به صورت رایگان در وب‌سایت بپرسیم در دسترس قرار دارد.

  •  شیوه درآمد‌زایی بپرسیم

کاربران برای پاسخ به سوالات بپرسیم پولی پرداخت نمی‌کنند. «در‌آمد ما از دریافت سفارش نظرسنجی و تحقیقات بازار از شرکت‌های مختلف است. به این صورت که به ازای پر‌شدن هر پرسشنامه ۱۵۰۰‌تومان از شرکت درخواست‌دهنده دریافت می‌کنیم. از طرف دیگر کاربران به‌ازای پاسخ به هر نظر‌سنجی امتیاز می‌گیرند که می‌توانند معادل نقدی آن را دریافت کنند که معمولا بسته‌ای ۱۰۰۰ تومان است یا اینکه در قرعه‌کشی‌ها شرکت کنند. اگر کاربری ۲۰ امتیاز کسب کند، می‌تواند در قرعه‌کشی شرکت کند و یا اینکه زمانی که امتیازشان به ۱۰۰ رسید، معادل نقدی آن را که ۲۰ هزار تومان است، دریافت کنند. ما به صورت فصلی قرعه‌کشی‌ها را برگزار می‌کنیم؛ یعنی ۴ بار در سال قرعه‌کشی داریم و کاربران می‌توانند از طریق وب‌سایت و اپلیکیشن اندروید و ios بپرسیم با ما در ارتباط باشند.» کاربران از طریق تبلیغات در کانال‌های تلگرامی مختص به هر شهر عضو بپرسیم می‌شوند. «‌با تبلیغاتی که انجام دادیم، برای اینکه کل جامعه ایران را پوشش دهیم در کانال‌های تلگرام اختصاصی مربوط به هر شهر تبلیغات انجام دادیم و برای هر شهر هم سقف جذب عضو قرار دادیم و بیشتر از تعدادی که مشخص کردیم عضو جذب نکردیم تا تعادل جامعه آماری به هم نخورد و البته این جامعه آماری روز‌به‌روز در حال بزرگ‌تر‌شدن است. همچنین ما سیستم referral نیز راه‌اندازی کردیم که افراد به ازای دعوت دوستانشان امتیاز کسب می‌کنند و این سیستم باعث شده روزانه نزدیک به ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر عضو جدید داشته باشیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۶
امین زندی

تنها چند سال از عمرش می‌گذرد، اما آنچنان کاربرانش را مجذوب خود کرده که گویی سال‌هاست در میان آن‌ها زندگی کرده است. هرچند یکی از مزایای دنیای استارت‌آپی این است که شرکت‌های کوچک زودتر از آنچه فکرش را ‌کنند تبدیل به برندهای بزرگ می‌شوند، اما در سیل بی‌شمار این استارت‌آپ‌ها، تلگرام سریع‌تر از همه رکاب‌هایش راه پیشرفت را پیموده و نامش در میان برنامه‌های پیام‌رسان موبایلی سرآمد است. حداقل در ایران، هر کس یک اسمارت‌فون به دست داشته باشد، نام تلگرام به گوشش خورده و می‌داند با نصب آن می‌تواند به دوستانش پیغام دهد، در گروه‌های چند هزار نفره عضو شود و کانال‌های اطلاع‌رسانی را دنبال کند. تمام این‌ها تنها بخشی از ویژگی‌های اپلیکیشن هوشمندی است که در شروع کار تنها هدفش امکان ارسال پیام‌های سریع و امن برای کاربران بود. برنامه‌ای که امروز از رقبایی چون واتس‌آپ و لاین و وایبر سبقت گرفته و ماهانه ۱۰۰ میلیون نفر کاربر فعال دارد.

  •  تولد ایده‌ای به نام تلگرام

استارت‌آپ‌ها اغلب از بنیان‌گذارانشان پیشی می‌گیرند و این یکی از خواص راه‌اندازی کسب‌وکارهای اینترنتی در دنیای امروز است. بیش از آنکه مهم باشد چه کسی فلان وب‌سایت یا بهمان اپلیکیشن را طراحی کرده، مهم آن است که ایده به‌خودی‌خود چیست، چه چیزی به دنیای ما اضافه کرده و قرار است به چه کارمان بیاید. تلگرام هم تافته جدا بافته‌ای از این قافله نیست. همه ما بسیار پیش‌تر از آنکه بدانیم چه کسانی ایده‌پردازان آن بوده‌اند، چه کسی مدیرعامل این شرکت چند میلیون دلاری است و در کجای جهان مستقر شده، اپلیکیشن تلگرام را روی موبایل‌های هوشمندان نصب کرده بودیم، غرق در گروه‌های دوستی و خانوادگی‌مان شده بودیم و اخبار و استیکر برای هم می‌فرستادیم.
پاول دورف که او را مارک زاکربرگ روسیه می‌نامند، یکی از ایده‌پردازان و بنیان‌گذارانی است که تلگرام حیاتش را مدیون اوست. مدیرعامل ۳۲ساله تلگرام که دو سال قبل، زمانی که دولت روسیه خواهان به دست گرفتن امتیاز شبکه اجتماعی او با نام «وی کانتکت» شد، سرمایه ۲۶۰ میلیون دلاری خود را زیر بغل زد و کشورش را ترک کرد. در آن زمان وی کانتکت ۳۵۰ میلیون کاربر داشت و محبوبیتش در روسیه فراگیرتر از فیس‌بوک بود. پاول به همراه برادرش نیکولای، که یکی دیگر از ایده‌پردازان تلگرام است، تعدادی از کارمندان نزدیک خود را به دفتری در بوفالوی نیویورک برد و در آنجا استارت‌آپ جدیدی را آغاز کرد. کمتر از شش ماه بعد، در چهاردهم آگوست ۲۰۱۳ نسخه آی.او.اس تلگرام برای دانلود در اپ‌استور قرار گرفت و در اکتبر همان سال نسخه اندروید این اپلیکیشن در اختیار کاربران قرار گرفت. تلگرام در حالی پا به دنیای استارت‌آپ‌ها گذاشت که باور داشت امن‌ترین اپلیکیشن پیام‌رسان است و هیچ‌کس قادر به کدگشایی پیام‌های آن نخواهد بود. این اطمینان آنقدر جدی بود که تلگرام برای کسی که می‌توانست محتوایش را رمزگشایی کند، جایزه‌ای ۲۰۰ هزار دلاری در نظر گرفت.

  •  هنوز کسی ارزش تلگرام را نمی‌داند

تلگرام در جواب به محدودیت‌ها و تلاش برای نظارت بر شبکه‌های اجتماعی متولد شد و در طول حیات خود همواره سعی  داشته در برابر فیلتر شدن‌ها و اعمال نفوذها مقاومت کند و به‌عنوان اپلیکیشنی مستقل تنها در خدمت مردم عمل کند. در همان ماه اول شروع به کار، تلگرام ۱۰۰ هزار کاربر فعال روزانه داشت، رقمی که یک سال بعد جای خود را به ۱۵ میلیون کاربر فعال روزانه داد و در دسامبر ۲۰۱۴ تعداد کاربران تلگرام به ۵۰ میلیون نفر رسید و این دستاوردی بی‌نظیر برای اپلیکیشنی بود که زمان چندانی از ورودش به بازار نمی‌گذشت. آخرین آمار سایت تلگرام در فوریه ۲۰۱۶ تعداد کاربران فعال ماهانه‌اش را ۱۰۰ میلیون نفر اعلام کرده است. روزانه ۳۵۰ هزار کاربر جدید به خانواده میلیونی تلگرام اضافه می‌شوند و حدود ۱۵ میلیارد پیام در طول روز از طریق این اپلیکیشن به مقصد می‌رسند.
پاول دورف که تجربه راه‌اندازی استارت‌آپ دیگری را که در کشورش تبدیل به یک برند بومی ‌شده بود دارد؛ درباره موفقیتش در تلگرام می‌گوید: «به گمان من موفقیت در معنای کلی یعنی به وجد آمدن از کاری که روی آن تمرکز داشته باشیم. این هیجان زمانی حاصل می‌شود که به صداهای درونتان اتکا کنید. صداهای اطراف را که به شما می‌گویند چه چیز درست یا چه چیز اشتباه است را کنار بگذارید. کمی به خودتان زمان فکر کردن بدهید و بدانید موفقیت را در چه چیز جست‌وجو می‌کنید.» هنوز آمار دقیقی از ارزش برند تلگرام وجود ندارد، اما بنیان‌گذارانش اعلام کرده‌اند که هرگز قصد فروش آن را ندارند، چراکه اپلیکیشنی تماما رایگان برای مردم است و نه ابزاری برای تبلیغ و کسب درآمد. تیم اولیه ایده‌پردازان و طراحان تلگرام در سال چندین بار به کشورهای مختلف سفر می‌کنند و شرکت خود را از مناطق مختلف دنیا تحت کنترل دارند. دفتر مرکزی آن‌ها اما این روزها در برلین آلمان بنا شده است. پیش‌بینی اینکه تلگرام چقدر در دنیای برندهای برتر فضای وب دوام می‌آورد، چندان کار ساده‌ای نیست. هرچند این روزها یکی از محبوب‌ترین اپلیکیشن‌های پیام‌رسان است و  ایران، روسیه، عربستان سعودی، مصر و اسپانیا به ترتیب بیشترین کاربران آن را ساخته‌اند، با این حال مخاطبان استارت‌آپ‌های پیام‌رسان تاکنون نشان داده‌اند که چندان به فضایی که از آن استفاده می‌کنند، وفادار نیستند و پایین آمدن چندروزه، باگ‌های ساده و محدودیت‌های فرمی کفایت می‌کند تا یک اپلیکیشن را به نفع دیگری کنار بگذارند.
امتداد حضور اپلیکیشن‌های پیام‌رسان تا حد زیادی منوط به کاربران فعال آن‌هاست و تلگرام در این میانه آنقدر خوش‌اقبال بوده که هنوز کاربران مجازی را به دنبال خود می‌کشاند. ایده‌های تلگرام گاهی آن را فراتر از یک ابزار صرف پیام‌رسانی برده، قابلیت‌هایی چون استفاده از روبات‌های تلگرامی، کانال‌های متعدد و گروه‌هایی که تا ۵ هزار نفر عضو می‌توانند در آن‌ها فعالیت کنند ویژگی‌های متمایزی است که امکان گفتگو و شکل‌گیری حوزه عمومی در این پلتفرم را بیشتر قوت می‌بخشند و شاید همین خواص منحصربه‌فرد ادامه حیات این برند جوان را تضمین کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۵
امین زندی

چرا شرکت اپل این همه نوآور است؟ سال به سال آنها گوی خلاقیت را از همه رقبایشان می‌ربایند، در حالی که فقط یک شرکت کامپیوتری هستند و دسترسی مشابهی به استعدادها، به بنگاه‌ها، به مشاوران و رسانه دارند. پس چه‌ چیز آنها را متمایز می‌کند؟ یا چرا مارتین لوترکینگ رهبر جنبش حقوق مدنی شد؟ او تنها کسی نبود که در دوران قبل از حقوق مدنی آمریکا رنج برده بود و او قطعا تنها سخنران بزرگ روزگارش نبود‌. چرا او؟ چرا برادران رایت توانستند هواپیمای موتوری تحت کنترل انسان بسازند، وقتی که مطمئنا تیم‌های دیگری با سرمایه بیشتر و شایستگی‌ بیشتر حضور داشتند، اما نتوانستند به هواپیمای موتوری با سرنشین دست یابند و برادران رایت از آنها پیشی گرفتند.» 
سایمون سینک که شرکت‌های تجاری او را متخصص رهبری می‌دانند، با مثال‌زدن شرکت اپل، شخصیت مارتین لوتر کینگ و برادران رایت می‌گوید چگونه در پس اتفاقات و آفرینش‌های جاودانی که در زندگی می‌شناسیم، افرادی نهفته‌اند که در یک کلام «الهام‌بخش» هستند. او با یاد کردن از نمونه‌های رهبری موفق در طول تاریخ به مدل بیزینسی ساده‌ای می‌رسد که نامش را «با یک چرا شروع کنیم»، گذاشته است؛ مدلی که در دایره طلایی آن چرایی یک کارآفرینی، اقدام اجتماعی، راه‌اندازی کسب‌وکار یا شروع برای هر خلاقیت دیگر را در نظر می‌گیرد. باور او این است که انسان‌های الهام‌بخش می‌توانند  دیگران را دنباله‌رو رویاهای خود کنند و آنها مجاب شوند که آن ایده دست‌یافتنی است.

  •  چرا کاری را که انجام می‌دهم، انجام می‌دهم؟

«چرا؟ چگونه؟ چه چیز؟» سایمون چند سوال ساده را مطرح می‌کند‌ که به گمانش محور اصلی مدل دایره طلایی را شکل داده‌اند. این نظریه مختصر توضیح می‌دهد که چرا بعضی شرکت‌ها و بعضی رهبران می‌توانند الهام‌بخش باشند، در حالی که دیگران نمی‌توانند. تک تک افراد، شرکت‌ها و سازمان‌ها در این سیاره می‌دانند‌ که چه می‌کنند.
بعضی می‌دانند که چگونه آن را انجام می‌دهند، چگونه ارزش‌آفرینی می‌کنند، چگونه به سود بیشتری می‌رسند و چگونه خود را جهانی می‌کنند‌ اما خیلی کم‌اند افراد یا برندهایی که می‌دانند چرا کاری را که انجام می‌دهند، انجام می‌دهند و این چرا به معنای سود‌آوری نیست. 
سودآوری یک نتیجه است. منظور از «چرا» این است که‌ هدفتان چیست؟ انگیزه‌تان چیست؟ باورتان چیست؟ برند شما به چه دلیل وجود دارد؟ چرا صبح از تختخواب برخاستید؟ و چرا باید چیزی خلق کنید؟ سایمون می‌گوید: «روش تفکر ما، روش کار ما، روش ارتباط برقرار‌کردن ما از بیرون به درون است؛ چیزی که برای همه ما بدیهی است. اما رهبران و شرکت‌های الهام‌بخش، صرف‌نظر از سابقه کاری و اندازه‌شان، صرف‌نظر از صنعت‌شان، می‌اندیشند، عمل می‌کنند و ارتباط برقرار می‌کنند از درون به بیرون. به عبارت دیگر، وقتی از بیرون به درون ارتباط برقرار می‌کنیم، مردم می‌توانند حجم گسترده‌ای از اطلاعات پیچیده را بفهمند مثل قابلیت‌ها و مزایا و مسلمات و ارقام. اما اینها برانگیزاننده رفتار نیستند. وقتی ما می‌توانیم از درون به بیرون ارتباط برقرار کنیم، اجازه می‌دهیم که مردم آن را بررسی منطقی کنند و در عین حال می‌دانیم توانایی تسلط بر تفکر و رفتار آنها را پیدا کرده‌ایم.» 

  •  مردم دلیل شما را می‌خرند نه محصول شما را 

شرکت اپل که همه ما محصولاتش را می‌شناسیم و از آنها استفاده می‌کنیم، اگر می‌خواست محصولاتش را مانند بسیاری از برندهای رقیب بفروشد، در پیام تبلیغاتی‌اش می‌گفت: «ما کامپیوترهای عالی می‌سازیم. آنها طراحی زیبایی دارند، کار با آنها آسان و کاربرپسند است. مایلید یکی بخرید؟» بیشتر ما اینگونه ارتباط برقرار می‌کنیم. اکثر بازاریابی‌ها و خرید و فروش‌ها به این شیوه انجام می‌شوند.
می‌گوییم چه کار می‌کنیم، چه چیز ما را از بقیه متمایر می‌کند، یا چرا از بقیه بهتر هستیم و در مقابل، از دیگران انتظار یک رفتار داریم؛ ایده و محصول ما را بخرند، در حالی که این شیوه هرگز الهام‌بخش نیست. 
اما شرکت اپل اینگونه برندش را تبلیغ می‌کند: «در هر کاری که می‌کنیم، به تغییر وضعیت موجود باور داریم. ما به متفاوت فکر‌کردن باور داریم. روش ما برای به چالش‌کشیدن وضعیت موجود، ساختن محصولاتی با طراحی زیبا، ساده و کاربرپسند است.
مایلید در تجربه محصولات ما شریک شوید؟»  تنها ترتیب اطلاعات جابه‌جا می‌شود و اینگونه کامپیوترهای اپل به فروش می‌روند. ما حتی mp3‌های اپل را می‌خریم، با آنکه می‌دانیم محصول اصلی این شرکت نیستند‌ اما کمتر کسی می‌داند شرکت دل که رقبای کامپیوتری اپل است، سال‌ها MP3  تولید می‌کرد و مشتری چندانی نیست. پس باید بدانید که مردم محصول شما را نمی‌خرند، آنها دلیل کار شما را می‌خرند. برای مردم مهم نیست که چه کاری می‌کنید، بلکه برای آنها مهم است که چرا آن کار را می‌کنید.

  •   قانون نشر نوآوری چه می‌گوید؟

همه ما در زمان‌های مختلف و در مواجهه با تکنولوژی‌های متنوع در جایی از طیف نوآوری قرار می‌گیریم. قانون انتشار نوآوری به ما می‌گوید که اگر می‌خواهی در بازار پذیرفته شوی، باید به ایده‌ات باور داشته باشی. مهم نیست در شروع کار این باور چقدر باشد، مهم آن است که عده‌ای دنباله‌رو آن باور شوند. همان کسانی که در قانون نوآوری پذیرنده‌های اولیه هستند، کسانی که در مواجهه با یک محصول تکنولوژی تصمیم دلی می‌گیرند و به سراغش می‌روند، بی‌آنکه کسی پیش‌تر آن محصول را امتحان کرده باشد. اینها کسانی هستند که شش ساعت در صف می‌ایستند که یک آیفون تازه ‌وارد بازار شده را بخرند. 
در حالی که‌ می‌توانند یک هفته بعد راحت به فروشگاه رفته و یکی از روی پیشخوان بخرند. اینها کسانی هستند که ۴۰ هزار دلار برای تلویزیون‌های مسطح وقتی که تازه آمده بود، خرج کردند، با وجود اینکه تکنولوژی آن پایین بود‌ چرا‌که می‌خواستند اولین مصرف‌کنندگان تکنولوژی باشند و رسیدن به این کاربران دلی و وفادار وقتی میسر است که باوری در پس یک برند وجود داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۲
امین زندی

«کودکان را کارآفرین بار بیاوریم» عنوان سخنرانی «کامرون  هرولد» در وب‌سایت تد است؛ کسی که از کودکی تجربه‌های کوچک کارآفرینی را پشت سر گذاشته و امروز کارآفرینان پنج قاره او را به ساده‌سازی مدل‌‌های کسب‌وکار‌ می‌شناسند. حالا بعد از بیست سال تجربه در دنیای کسب‌وکار، نوشتن کتاب‌ و راه‌اندازی شرکت مدل‌سازی کسب‌وکار هرولد، او خود را یک معلم کارآفرینی می‌داند. مدتی‌ است که مشغول طراحی مدل‌های کارآفرینی برای کودکان شده و قصد دارد والدین و معلم‌ها را قانع کند تا کودکانی کارآفرین و خلاق پرورش دهند. کامرون هرولد باور دارد اگر در حال و روز کودکی که از مدرسه دلزده شده، در کلاس‌های درس مردود می‌شود یا با همکلاسی‌هایش در تضاد است، کند‌و‌کاو کنیم، احتمالا از دل او یک کارآفرین بیرون می‌آید. خواندن حرف‌های او در تد راجع به ‌کمک به شکوفاکردن کارآفرینان بالقوه، چه در کودکی و چه در بزرگسالی، خالی از لطف نیست.

  •  وکیل نشو، کارآفرین شو!

حاضرم شرط ببندم که من احمق‌ترین فرد این جمع هستم، چون در مدرسه قبول نمی‌شدم. من همیشه با مدرسه در کشمکش بودم، اما چیزی که در آن سن کم هم می‌دانستم این بود که من عاشق پول و عاشق کسب‌و‌کار هستم و من برای کارآفرینی خلق شده بودم. احساس می‌کنم ما فرصت پیداکردن بچه‌هایی که خصلت کارآفرینی دارند را از دست می‌دهیم، آنها را هر چیزی بار می‌آوریم مگر کارآفرین. بچه‌های ما فکر می‌کنند کارآفرین‌بودن کاری متعلق به دنیای بزرگسالان است، ما رویه «باحال» این دنیا را به آنها نشان نمی‌دهیم.
همه ما در عالم کودکی رویاها و شوق و خیال انجام کارهایی را داریم، اما در همان دوران کودکی این تصورات نابود می‌شوند، چرا که باید بیشتر درس بخوانیم، تمرکز کنیم یا معلم خصوصی بگیریم. والدینم برای من معلم خصوصی زبان فرانسه گرفتند و من هنوز در فرانسوی افتضاحم. دو سال قبل، من در برنامه ارشد کارآفرینی MIT برای کارآفرینانی از سراسر دنیا حرف زدم و بالاترین امتیاز را به عنوان سخنران کسب کردم. کلاس دوم دبستان که بودم، یک رقابت سخنرانی در سطح شهر را برنده شدم، ولی هیچ‌کس هیچ‌وقت نگفت: «هی، این بچه سخنران خوبیه». یک نفر هم نگفت:«اون رو برای سخنرانی پرورش بدیم.» به جای آن در درس‌هایی که ضعیف بودم، معلم خصوصی گرفتند.
من فکر می‌کنم ما باید بچه‌ها را به جای اینکه وکیل کنیم، کارآفرین تربیت کنیم. متاسفانه نظام آموزشی، دنیا را اینگونه تعلیم داده که همواره در گوش کودکان بخواند «هی، بیا دکتر یا وکیل شو» و ما مدام فرصت‌ها را از بین می‌بریم، وقتی هیچ‌کس هیچ‌وقت نمی‌گوید «هی، کارآفرین باش».

  •  کارآفرینی در هفت سالگی

چه می‌شد اگر می‌توانستیم کسانی که استعدادهای کارآفرینی دارند را تشخیص داده و آنها را برای کارآفرین شدن تعلیم بدهیم؟ می‌توانیم کودکانی داشته باشیم که کسب‌وکار راه می‌اندازند، به جای اینکه منتظر اعانه دولت باشند. اما ما یاد گرفته‌ایم که به بچه‌ها فقط نبایدها را آموزش دهیم؛ دست نزن، گاز نگیر، فحش نده. همین الان سیستم آموزشی ما به فرزندانمان یاد می‌دهد که دنبال شغل‌هایی مثل دکتر و وکیل‌شدن و حسابدار و دندانپزشک‌شدن و معلمی و خلبانی بروند و رسانه‌ها از سوی دیگر الگوهایی مثل یک خواننده، مدل یا قهرمان ورزشی را در ذهن آنها پررنگ می‌کنند. حتی برنامه‌های رشته MBA به بچه‌ها یاد نمی‌دهند که کارآفرین باشند. به همین دلیل من در رشته MBA تحصیل نکردم، چراکه این رشته به بچه‌ها یاد می‌دهد که چگونه بروند در شرکت‌های بزرگ کار کنند. پس چه کسی این شرکت‌ها را تاسیس کند؟
کارآفرین یعنی «فردی که تشکیلاتی را راه‌اندازی و اداره می‌کند و مخاطره کسب‌وکار خود را می‌پذیرد». این به این معنی نیست که کارآفرین باید MBA خوانده باشد. مستلزم این نیست که باید به فلان مدرسه رفته باشد یا نمرات عالی داشته باشد. شاید این دوگانه را شما هم زیاد شنیده باشید که کارآفرینی امری اکتسابی است یا مادرزادی؟ اولویت با کدام است؟ من فکر می‌کنم هیچ‌کدام باجی به دیگری نمی‌دهد و هر دو همزمان پیش می‌روند. می‌توانم بگویم من کارآفرین بار آمدم. از همان روزی که در هفت‌سالگی به جای بازی با بچه‌های محل به خانه همسایه‌ها می‌رفتم و از آنها می‌خواستم چوب‌لباسی‌های دسته چندمشان را به من بدهند، چرا که فهمیده بودم خشکشویی وینی پگ بابت هر چوب‌لباسی ۲ سنت به من خواهد داد. این اولین شرکت من بود، چرا؟ چون بعد از یک هفته سه نفر از بچه‌های محل را استخدام کردم و بخشی از سود را با آنها شریک می‌شدم تا تعداد فروشمان بیشتر شود. 

  •  پدر و مادرها چه باید بکنند؟

ما امروز سیرتاپیاز مصرف‌کردن را به بچه‌هایمان یاد داده‌ایم، اما به آنها نمی‌گوییم پول درآوردن ارزشمند است و آنها نباید آن را هدر بدهند. یادم هست در شهر بنف در آلبرتا بودیم که یک پنی از دستم افتاد و پدرم مجبورم کرد لابه‌لای جمعیت زیاد پیاده‌رو آن را پیدا کنم و گفت: «من سخت کار می‌کنم که پول دربیاورم، نمی‌خوام یک بار دیگه ببینم که تو این پول رو هدر می‌دی!» و این جمله هنوز در خاطر من مانده است. به همین خاطر است که من با پول‌توجیبی بچه‌ها همیشه مشکل دارم. پول تو جیبی به بچه‌ها یاد می‌دهد که به استخدام شدن فکر کنند، منتظر چک و پرداخت منظم باشند. بچه‌ها اینطور کارآفرین بار نمی‌آیند. من دو بچه هفت و نه ساله دارم. از آنها می‌خواهم دور خانه و حیاط بگردند و وسایلی که احساس می‌کنند نیاز به تعمیر دارد، برایم بیاورند. بعد راجع به تعمیر مذاکره می‌کنیم. از‌ آنها ایده می‌خواهم و اینکه دنبال راهی برای تعمیرش باشند و در ازای آن دستمزد می‌گیرند. آنها دستمزد ثابت ندارند، بلکه فرصت برای خلاقیت، یادگیری مذاکره و مهارت کار‌کردن دارند.
برای آنها هر شب قصه نخوانید. بگذارید دو سه شب هفته آنها قصه بگویند. چهار تا وسیله مثل یک پیراهن قرمز، مداد، یک عروسک و یک آیپد را نشان دهید و بگویید درباره اینها قصه بگویند. بگذارید خودشان فکر کنند، حلاجی کنند و ربط اشیای زندگی به هم را بفهمند. بچه‌ها را جلوی جمع ببرید و از آنها بخواهید که صحبت کنند، حتی اگر ایستادن در جلوی دوستانشان باشد. حرف زدن را بخشی از یک بازی ساده کنید. اینها خصیصه‌های کارآفرینی‌اند که باید تغذیه شوند و در هیچ کلاس درسی به آنها یاد داده نمی‌شوند.
به نظر من بعضی از ویژگی‌های کارآفرینی که باید در بچه‌ها تقویت شود، اینها هستند: نتیجه‌گرایی، استمرار، رهبری، درون‌نگری، همبسته‌بودن، ارزش‌ها. تمام این ویژگی‌ها درون کودکان شما دیده‌ می‌شوند، فقط کافی است تقویت‌شان کنیم. در آخر باید نکته‌ای را متذکر شوم. خواهش می‌کنم بچه‌ها را به خاطر اختلال تمرکز درمان نکنید، مگر اینکه واقعا جدی باشد. همینطور در مورد جنون و استرس و افسردگی، مگر اینکه کشنده باشند. یک لحظه به اختلال دوقطبی کارآفرینی بزرگی مثل استیو جروتسون و جیم کلارک فکر کنید، آنها نت‌اسکیپ را خلق کردند. تصور کنید اگر به آنها ریتالین داده  می‌شد، دیگر چنین دستاوردهای بزرگی در تکنولوژی نداشتیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۱
امین زندی