راز موفقیت

رازهای موفقیت را با ما بیابید

راز موفقیت

رازهای موفقیت را با ما بیابید

طبقه بندی موضوعی

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راز موفقیت» ثبت شده است

فاطمه دانشور یکی از کارآفرینان موفقی است که ۳۵سال سن دارد و از ۲۷ سالگی وارد حوزه کسب‌وکار شده است. او مدیر‌عامل شرکت سپهر آسیاست که در عرصه واردات و صادرات سنگ آهن فعالیت می‌کند. همچنین مدیر‌عامل موسسه خیریه مهرآفرین هم است. او در خانواده‌ای به دنیا آمده که مادربزرگش تمام اشعار شاهنامه را حفظ بوده و برای آنها به صورت قصه تعریف می‌کرده و داستان‌های خود را به اینکه ذات یزدان (خدا) در موفقیت رستم و سهراب و... نقش داشته است به پایان می‌برده. 

خانم دانشور می‌گوید: این نوع تربیت باعث شد تا همیشه سایه خود خدا را بر سر خود احساس کنم و بتوانم بر مشکلات غلبه کنم. دانشور از فراز و نشیب‌های زندگی تا رسیدن به موفقیت برای ما صحبت می‌کند که ماحصل آن را می‌خوانید:

چی شد که جرقه کارآفرینی در ذهن شما زده شد؟
من چند سال است که متوجه شدم کارآفرین هستم. اصلا به این فکر نبودم که کارآفرین شوم. چون می‌خواستم به اهداف خود برسم پول نیاز  داشتم. زمانی‌که من  به طور جدی شروع به کار کردم هیچ پولی نداشتم ولی با ارتباط‌های موثر و سالم خود توانستم در شرایطی که فقط ۶۰۰ هزار تومان پس‌انداز داشتم بتوانم با همین فن ارتباط موثر در یک پروژه 7میلیارد تومانی وارد شوم. 

چگونه توانستید با این پول کم گام به این بزرگی بردارید؟
زمانی که لیسانس خود را در رشته مدیریت خدمات بهداشتی گرفتم بلافاصله در مقطع فوق لیسانس در رشته مدیریت بازرگانی وارد شدم. خیلی زود متوجه شدم که تفاوت زیادی میان مدرک لیسانس و فوق لیسانس وجود ندارد و باید وارد حوزه کسب‌وکار شوم. برخلاف رشته‌ای که خوانده بودم توسط یکی از دوستانم در شرکت ایران‌خودرو مشغول به کار شدم. 
چند سالی که در ایران‌خودرو کار کردم شرایط و انضباطی که در آنجا حاکم بود من را فولاد آبدیده کرد تا اینکه دیگر کار در آن جا من را راضی نکرد. 
برخلاف صحبت‌های دوستانم که می‌گفتند من نباید از آنجا بیرون بیایم از کارم استعفا دادم. در این زمان بود که متوجه شدم جسارت دارم چون کار به آن خوبی را از دست داده بودم و در راهی قدم گذاشته بودم که اصلا از عاقبت آن با خبر نبودم. 
چون در طول چند سال کار خود ۲-۳ میلیون تومان جمع کرده بودم با یکی از دوستان خود وارد حوزه واردات و صادرات اسباب‌بازی شدم. متاسفانه تمام دارایی خود را در آنجا از دست دادم. برای بار دوم با وجود  اصلاح اشتباهاتم دوباره شکست خوردم. شرایط به گونه‌ای شده بود که من ۱۲طلبکار داشتم  که هر روز با من تماس می‌گرفتند و خانواده‌ام از این جریان خبر نداشتند. میان همه گرفتاری‌هایم یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت همسرم بنا به دلایلی نمی‌تواند با من راهی سفر حج شود  و تو با من بیا. با ۱۰۰ دلاری که برای خرید سوغاتی با خود برده بودم راهی این سفر شدم. این سفر باعث شد که خدا را نزدیک‌تر از همیشه به خود احساس کنم و روز آخری که قصد برگشت به تهران را داشتیم فهرستی را که ۴۰ خواسته و آرزوی خود را در آن نوشته بودم از خدا خواستم. از این همه خواسته خود در درگاه خداوند شرمنده شدم و همان جا از او خواستم تا مشکلاتم حل شود و به ازای آن یک چهارم از درآمد خود را صرف امور خیریه کنم. این شد که هسته اولیه موسسه مهرآفرین شکل گرفت. 

زمانی که به تهران آمدید با طلبکاران خود چه کار کردید؟
بعد از دو هفته که وارد تهران شدم. نزد یکی از طلبکارانم که به ظاهر فرد خشنی بود رفتم و در کمال ناباوری مشاهده کردم که او نه تنها از من پولی نخواست بلکه تمام چک‌هایم را پس داد. در کنار این کارش کلید یک شرکت مبله شده را داد و گفت هر وقت توانستی پول درآوری قرض خود را بده. 
چون پولی نداشتم نزد یکی از آشنایانم که صندوق قرض‌الحسنه داشت رفتم. تمام اهداف خود را برای او گفتم و در آنجا  با همسرم که او هم در کار خود شکست خورده بود آشنا شدم و ازدواج کردم. با کمک یکدیگر شرکتی را که الان نام آن شرکت بازرگانی سپهر آسیاست، تاسیس کردیم و تمام کالاها را در حوزه واردات و صادرات پوشش می‌دادیم. در میان سفارش‌هایی که به ما می‌شد چند بار سفارش خرید و فروش سنگ آهن داشتیم که آن را نادیده می‌گرفتیم. 

چرا آنرا در نظر نمی‌گرفتید؟
چون فکر می‌کردم که هیچ سودی در آن وجود ندارد. تا اینکه برای اولین بار برای گرفتن کارت بازرگانی خود با فردی که نمی‌توانست سنگ آهن خود را از کشور خارج کند آشنا شدم. 
با فن مذاکره‌ای که در من و همسرم وجود داشت توانستیم این فرد که یکی از افراد معتمد در بازار بود را قانع کنیم تا به صورت امانی یک بار 4 میلیارد تومانی را  بدون هیچ هزینه‌ای در اختیارمان قرار دهد.   همچنین حمل بار به بندر‌عباس را که یک میلیارد تومان هزینه نیاز داشت به صورت امانی حمل کردیم. کل روند کاریمان که به ۷میلیارد تومان نیاز داشت و باید حداقل نصف آنرا را در اختیار داشته باشیم فقط با 600 هزار تومان که آن هم هزینه رفت‌وآمد من بود انجام شد. بار به مقصد رسید و مشمول پاداش هم شدیم. به این ترتیب پول افرادی را که به صورت امانی بارشان را گرفته بودیم بازگرداندیم و از این کار سود سرشاری به من و همسرم رسید. 

با سرمایه‌ای که به‌دست آوردید چه کار کردید؟
عهدی را که با خدا بسته بودم انجام دادم و دفتری به اسم موسسه مهرآفرین تاسیس کردم و در آن کودکان کار خیابانی و بد سرپرست را تحت پوشش قرار دادم   در این موسسه بعد از بازتوانی برای آنها کار ایجاد می‌کنم  و آنها را راهی بازار کار می‌کنم. 
زمانی‌که که وارد این ماجرا شدم پدرم فوت کرد و سهم الارث وارثان را خریداری کردم و خانه پدری خود را به این ماجرا اختصاص دادم. در مناطق محروم شعبه زدم و همسرم در این راه خیلی به من کمک کرد. شعباتی را در بندرعباس، کرمان، سیرجان، خرم‌آباد، تبریز و مشهد زدیم. ماموریت خودم را در موسسه مهرآفرین به حمایت و توانمندسازی کودکان بد والدین یا
بد سرپرست و مادران آنها قرار دادم. 

شما علاوه بر مهرآفرین مدیرعامل شرکت سپهر آسیا هم هستید در این شرکت چه کار می‌کنید؟
کار ما در این شرکت تولید و فروش فرآورده‌های معدنی بود. در این فرایند ما معادنی را که خود کشف کرده بودیم یا معدن دارانی که نمی‌دانستند چه کنند را تحت پوشش قرار دادیم. همه  امکانات استخراج، فرآوری و نسب ماشین‌آلات و تجهیزات را  برای آنها انجام می‌دادیم. 

آیا شما خود را کارآفرین موفقی می‌دانید؟
من خودم را موفق می‌دانم ولی بهتر از این هم می‌توانم باشم. چون اهداف بلندتر از این هم دارم. همیشه گفته‌ام وقتی یک زن به قله موفقیتی که یک مرد می‌رسد دست پیدا کند جای تبریک دارد چون مرد با ایشالله و ماشاءالله به موفقیت رسیده ولی یک زن با اما و اگر. 

یک کارآفرین موفق چه معیارهایی باید داشته باشد؟
یک فرد کارآفرین باید پشتکار داشته باشد و خدمت به خلق را سرلوحه کار خود قرار دهد. همیشه مثبت‌اندیش باشد و از خطای زیردستان خود بگذرد. شکست‌ها را نتیجه بداند، مسوولیت کارها و خطاها را به عهده بگیرد. از زیر بار مسوولیت شانه خالی نکند. 
یک کارآفرین از کاه، کوه نمی‌سازد. مشکلات را خرد می‌کند و بعد آنها را حل می‌کند. قدرت ریسک‌پذیری کارآفرین بالاست. در تمامی این‌ها هدفگذاری صحیح و پشتکار لازمه کار است. آدم کارآفرین جاه‌طلب،   مغرور و قدرت طلب نیست بلکه متواضع و فروتن است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۳۴
امین زندی

بعد از گذشت مدتی از فعالیت «اسنپ»، که یک اپلیکیشن تاکسی‌یاب اینترنتی است، حالا «تپ۳۰» رقیب جدید اسنپ حدود دو ماه است که قدم به میدان تاکسی‌یاب‌های اینترنتی گذاشته تا جدی‌ترین رقیب اسنپ در حال حاضر به حساب بیاید. گفته می‌شود موسسان تپ۳۰ قبلا در اسنپ فعالیت داشته‌اند و حالا با هدف بهبود کیفیت ارائه خدمات نسبت به اسنپ وارد بازاری شده‌اند که درحقیقت اسنپ آن را فراهم کرده‌است. تپ۳۰ با استفاده از فضای آماده بازار توانسته توجه برخی مشتریان را به خود جلب کند. البته برخی راننده‌ها نیز از این فرصت استفاده کرده و درصدد عضویت در سیستم تپ۳۰ برآمده‌اند.

 

 بر اساس گفتگوهای میدانی خبرنگار شنبه با رانندگان اسنپ، با آمدن تپ۳۰، مدیران اسنپ برای نگه داشتن بازار مشتری‌ها و آژانس‌های طرف قراردادشان اطلاعیه‌ای صادر کرده‌اند مبنی بر اینکه رانندگانی که در اسنپ کار می‌کنند حق ندارند با شرکت‌های دیگر به صورت همزمان کار کنند. این اطلاعیه در حالی صادر شده که مدیران اسنپ در ابتدای کار به رانندگان خود اعلام کرده بودند که به کار در اسنپ به‌عنوان شغل دوم خود نگاه کنند و به آنها این امکان را داده بودند که همزمان با کار در آژانس‌های دیگر در اسنپ نیز به فعالیت بپردازند. مفاد اطلاعیه جدید اسنپ در شرایط تعیین‌شده جهت همکاری در سایت این اپلیکیشن وجود ندارد و چنین موضوعی تقریبا برای رانندگانی که با این تاکسی‌یاب کار می‌کنند، مسئله جدیدی به نظر می‌رسد. با این حال، حالا با صدور این اطلاعیه رانندگان نمی‌توانند به‌جز کار در اسنپ با جای دیگری مانند تپ۳۰ همکاری کنند. بر همین اساس خبرنگار شنبه با پیگیری این موضوع از طریق گفتگو با رانندگان متعدد اسنپ، مطلع شد که برخی رانندگانی که همزمان در اسنپ و تپ۳۰ به فعالیت مشغول بوده‌اند، به دفتر اسنپ احضار و از کار برکنار شده‌اند و عضویت آنها در سیستم لغو شده است. هنوز مدیران اسنپ به طور رسمی اظهارنظری در این باره نکرده‌اند اما انتظار می‌رود این وضعیت به جدا شدن رانندگان از اسنپ و استقبال بیشتر آنها از تپ۳۰ بینجامد. گفته می‌شود در آینده نزدیک سومین و چهارمین تاکسی‌یاب‌های آنلاین هم به عرصه رقابت ورود پیدا خواهند کرد. چنانچه تاکسی‌یاب آنلاین «مسیر» با بارگذاری فیلم‌های تبلیغاتی‌اش در آپارات کارش را شروع کرده‌است. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۳۴
امین زندی
  • ورود شما به حوزه بازی‌سازی از چه زمانی و با چه بازی‌ای صورت گرفت؟ اصولا با چه دیدی وارد این حوزه شدید چون ظاهرا پیشکسوت قوی هم در این حوزه نداشتید که بخشی از مراحل آماده‌سازی را الگوبرداری کنید و باید از صفر شروع می‌کردید. 

از سال ۸۵ نخستین گام‌های بازی‌سازی را برداشتیم. ابتدای مسیر را دقیقا به همین دلایلی که شما هم اشاره کردید، با آزمون و خطا جلو آمدیم. هم از این جهت که بازی‌ساز باسابقه‌ای در این بازار حضور نداشت و هم از این جهت که بازار ایران به‌طور کلی گنگ بود و به نوعی در قرق بازی‌سازهای خارجی بود. بنابراین امید کمی به موفقیت بازی‌ساز ایرانی وجود داشت. 

  •   جمع‌کردن تیم در آن شرایط به چه صورت بود؟ افرادی بودند که تخصص بازی‌سازی داشته باشند؟

بازی‌سازی به‌طور کلی دو جنبه دارد؛ یکی جنبه فنی و دیگری جنبه هنری. البته جنبه طراحی بازی را هم داریم که به نوعی بین این دو قرار می‌گیرد. خود من به جنبه فنی علاقه‌مند بودم اما تخصصی در جنبه هنری نداشتم. بنابراین از یک مدل‌ساز سه‌بعدی برای این کار کمک گرفتیم و تیمی که دونفره آغاز شده بود، کم‌کم به شش نفر رسید. طی دو سال این تیم شش‌نفره در گوشه‌ای از شرکت فن‌افزار کار بازی‌سازی را پیش می‌برد و شرکت هم ساخت نرم‌افزار و برنامه‌نویسی برای شرکت‌های مختلف را انجام می‌داد چون بازی‌سازی در آن مقطع هزینه‌ای بود که در شرکت ایجاد کرده‌ بودیم و باید هزینه‌های‌مان را تامین می‌کردیم. سال ۸۷ برای نخستین‌بار در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال شرکت کردیم و دموی بازی‌ای را که در آن زمان با اسم سوشیانس تولید کرده بودیم و الان با نام گرشاسب شناخته می‌شود، رونمایی کردیم. در این نمایشگاه استقبال خیلی خوبی از ما شد؛ هم از طرف مردم و هم از طرف بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای که در آن زمان به‌تازگی تاسیس شده بود. در این نمایشگاه‌ به ما پیشنهادهایی برای همکاری شد؛ اینکه در کار ما سرمایه‌گذاری کنند و با همکاری همدیگر بازی تولید کنیم. همین همکاری موجب شد تا بین سال‌های ۸۷ تا ۸۸ تیم‌مان را بزرگ‌تر کنیم و نهایتا در سال۸۹ نخستین بازی‌مان یعنی گرشاسب آماده شد و در ایران عرضه شد. 

  •   قبل از اینکه این بحث را ادامه دهیم، می‌خواهم برگردیم به عقب‌تر و سال ۸۵ که بازی‌سازی بخشی از کارهای شما شد. در این مقطع زمانی چه شناختی از بازار داشتید و بازاری با چه حجم و چه اعداد و ارقامی را پیش‌بینی کرده‌ بودید؟ چون بازیگران خارجی در بازار جولان می‌دادند و شرکت قدر ایرانی هم در این زمینه نبود اما شما وارد بازار شده بودید؛ یعنی می‌خواهم بدانم این آغاز به کار شما نوعی ماجراجویی بود یا واقعا شناختی از بازار ایران داشتید و امیدی به موفقیت؟

حقیقتا در آن زمان شناخت دقیقی از بازار ایران نداشتیم. اصولا این بازار اینقدر گنگ و سرپوشیده بود که نفوذ به آن هم دشوار می‌نمود. حتی ما خیلی به موفقیت در بازار ایران خوشبین نبودیم. این حرف را به چند دلیل عنوان می‌کنم؛ مثلا نبود قانون کپی‌رایت در ایران و کپی‌های غیرقانونی بسیار از نمونه‌های خارجی در بازار ایران با قیمت ۳ تا ۴ هزارتومان در حالی که قیمت اصلی‌شان در بازار جهانی بین ۳۰ تا ۴۰دلار است. با هر کسی هم در این زمینه مشورت می‌کردیم، معتقد بود که در ایران به دلیل نبود همین قانون نمی‌توان روی فروش و درآمدزایی بازی حساب کرد. از طرفی بازار در قرق خارجی‌های محبوب بود و نفوذ به این بازار ساده به نظر نمی‌رسید. در واقع کسی باوری به بازی ساخت ایران نداشت و به نوعی بازی‌ها با عناوین خارجی در ذهن مشتریان ایرانی نشسته بودند. 

  •   امیدی به بازار ایران نداشتید و از طرفی از آمریکا آمده بودید که در ایران بازی تولید کنید؛ پس چه انگیزه‌ای برای تولید بازی در ایران داشتید؟

ما از ابتدا چشم‌انداز جهانی داشتیم چون بازار جهانی این حوزه بسیار پررونق است و به‌لحاظ تئوری به این صورت نیست که اگر بازی در ایران ساخته شود، نتواند در سطح جهانی موفق شود. بنابراین ما هم به بازار جهانی فکر می‌کردیم؛ اینکه در ایران بازی بسازیم و خارج از ایران منتشرش کنیم. البته داستان‌های زیادی در مورد موفقیت و شکست بازی‌ها در سطح جهانی هم می‌خواندیم اما ریسک این کار را پذیرفتیم. در واقع بیشتر علاقه و امید بود نه نگاه حساب‌شده و اقتصادی. حتی در سال ۸۹ و یک ماه مانده به انتشار نخستین بازی‌مان، هنوز هم به موفقیت در این بازار خوشبین نبودیم. چون مثلا شرکت‌های پخش این حوزه بسیار سنتی بودند و سازوکار جدی در این حوزه نداشتیم و نداریم و ما هیچ عدد و رقم دقیقی و حتی تقریبی از میزان انتشار و میزان فروش‌‌ احتمالی‌مان نداشتیم. 

  •   به‌نظر می‌رسد نبود قانون کپی‌رایت در ایران می‌تواند به بازی‌سازهای ایرانی لطمه بزند؛ نظر شما در این زمینه چیست؟  

از همان سال ۸۵ که ما شروع کردیم، بهترین بازی‌های روز جهان با یک‌صدم یا یک بیستم قیمت در ایران پخش می‌شد و این چالش از روز اول برای بازی‌سازی بوده است. همین الان هم خیلی از بازی‌ها غیررسمی به ایران می‌آیند. 

  •   چند درصد واردات رسمی داریم؟

مثلا از بهترین بازی‌ها و پردرآمدترین‌ها کلش‌آف‌کینگز شرکت چینی است که در ایران حضور رسمی دارد. البته عده‌‌ای از بازی‌سازها مخالف‌شان هستند و می‌گویند باید جلوی این حضور گرفته شود اما ما همیشه مخالف این حرف بودیم؛ یعنی می‌گفتیم هیچ کس با محدودیت رشد نمی‌کند، بهترین بازی‌های خارجی باید بیایند و ما باید در این شرایط رقابت کنیم وگرنه می‌شویم مانند خودروسازی‌مان که وضعیتش مشخص است. 

  •   برویم سراغ محتوای بازی‌‌های شما و اسامی‌شان که مربوط به ایران باستان است. به‌طور کلی این حوزه از فرهنگ ایران چقدر ظرفیت‌ برای ساخت بازی و ارائه در سطح ایران و جهان دارد؟

من فکر می‌کنم بسیاری از ‌دانش‌آموزان ایرانی که کتاب‌های درسی را می‌خوانند و در آنها داستان‌هایی مربوط به تاریخ ایران یا شاهنامه را مطالعه می‌کنند، همیشه این احساس غبطه با آنها همراه است که چرا نباید این داستان‌ها را در قالب انیمیشن و بازی‌های جذاب ببینند. در حالی‌که در سطح جهان بازی‌هایی از ارباب حلقه‌ها و بتمن و... ساخته و پخش می‌شوند. ما هم خیلی دوست داشتیم که از داستان‌ها، اساطیر و تاریخ ایران برای ساخت بازی استفاده کنیم‌ اما چون خودمان آشنایی زیادی با این حوزه نداشتیم، از یک کارشناس این حوزه استفاده کردیم که محتوای بازی و اصل داستان را داشته باشیم. کتاب سوشیانس و نویسنده‌اش به نام شروین وکیلی الهام‌بخش و کمک‌دهنده در این حوزه بودند که من در ویترین یک کتابفروشی با آن آشنا شدم. در ابتدا ما بازی این کتاب را می‌نوشتیم. همان زمان در کلاس‌های اسطوره‌شناسی این استاد شرکت کردیم و با ظرفیت‌های بالای این حوزه برای ساخت بازی آشنا شدیم. در برهه‌ای هم شخصیت سوشیانس به گرشاسب تبدیل شد چون حساسیت‌هایی روی این اسم و اینکه شاید ابهاماتی در جامعه ایجاد کند، وجود داشت.

  •   سال ۸۹ گرشاسب اول به بازار آمد؛ تیراژش چقدر بود؟

تعداد نسخه فیزیکی گرشاسب اول که تاکنون در ایران پخش شده بیش از ۲۰۰هزار نسخه‌ بوده است. البته از آنجایی که علاقه ما به حضور در بازارهای جهانی بود، یکی دو بار نمایشگاه‌های تخصصی بازی در آلمان و فرانسه را شرکت کردیم و فکر می‌کردیم که در بهترین حالت بتوانیم گرشاسب ۳ یا ۴ را به بازار جهانی عرضه کنیم اما در این نمایشگاه‌ها با یکی دو ناشر اروپایی وارد مذاکره شده و موفق شدیم برای پخش فیزیکی در اروپا با آنها قرارداد ببندیم. همچنین روی پرتال استیم که سیستم پخش دیجیتالی بازی است هم موفق شدیم بازی را قرار دهیم و رابطه خوبی با استیم برقرار کنیم. توانستیم  برای گرشاسب۱ هم انتشار بین‌المللی داشته باشیم و بیش از ۵۰هزار نسخه هم از آن به‌فروش رسیده است. 

  •   معمولا چه قیمت‌هایی روی بازی‌های‌تان قرار می‌دهید؟ چه در بازار ایران و چه در بازارهای بین‌المللی؟

نخستین نسخه گرشاسب ۳ هزار و ۵۰۰تومان قیمت داشت و در سطح بین‌المللی ۱۹.۹۹ یورو قیمت‌گذاری شد. 

  •   در چه کشورهایی فروش بیشتری داشتید؟

ناشر طرف قرارداد ما به صورت فیزیکی در آلمان، اتریش و سوئیس فعالیت می‌کرد و البته تعدادی هم در انگلیس پخش شد‌ اما به صورت دیجیتالی آمریکا اول بوده با ۵۰درصد، ۴۰درصد هم در کشورهای اروپای غربی مانند آلمان، فرانسه و انگلیس پخش کرده‌ایم. همچنین در استرالیا و کانادا هم فروش داشته‌ایم و البته چین و برزیل هم به‌تازگی اضافه شده‌اند. این دو کشور اخیر به دلیل جمعیت بالایی که دارند جایگاه خوبی برای فروش دارند. همچنین این کشورها از ناشران اجازه می‌گیرند که بازی را با قیمت کمتر و البته تیراژ بالاتر در کشورشان بفروشند. 

  •   بازی‌های شما در چندین کشور پخش می‌شود. خریداران می‌دانند سازندگان هویت ایرانی دارند؟

در تعریف بازی این صحبت وجود دارد که براساس اساطیر ایرانی ساخته شده اما پخش‌کننده بازی شرکتی به نام «ددمیج» است که در آمریکا ثبت شده و متاسفانه به دلیل تحریم‌ها نمی‌توانستیم روی ایرانی‌بودن سازندگان بازی مانور بدهیم.

  •  قبل از اینکه از این بحث عبور کنیم، می‌خواهم فرایند رسیدن به ناشر خارجی و حضور در بازارهای بین‌المللی را بیشتر توضیح دهید. چون جوانان زیادی هستند که رسیدن به بازارهای جهانی را نوعی رویا تلقی می‌کنند. 

در یک سال اخیر فعالیت جدیدی که آغاز کردیم، بحث نشر در ایران بوده. در این حوزه تلاش می‌کنیم که تیم‌های ایرانی بازی بهتری بسازند و نشر خوبی داشته باشند. به خاطر این فعالیت با تیم‌های زیادی مواجه می‌شویم و همین ترس و دور از دسترس بودن بازارهای بین‌المللی را در آنها می‌بینیم. به همین دلیل بیشترین صحبتی که با آنها داریم این است که می‌توانند در سطح جهان فروش داشته باشند. حتی راه برقراری ارتباط را که ارسال یک ایمیل است، به آنها آموزش می‌دهیم. 

  •   یعنی خود شما با ارسال ایمیل به بستن قرارداد با ناشران رسیدید؟ چقدر طول کشید تا جواب گرفتید؟

بله ما هم از ارسال ایمیل شروع کردیم و مثلا برای پخش بین‌المللی بازی «شادوبلید» ۶ماه متوالی به ناشران مختلف در سراسر دنیا ایمیل می‌زدیم. از هر ۱۰۰ایمیل به ۹۸ ایمیل پاسخی داده نمی‌شود و تنها ممکن است به دو ایمیل جواب دهند. حضور در نمایشگاه‌ها هم بسیار مهم است. در این زمینه بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای حمایت‌هایی برای حضور در نمایشگاه‌ها انجام می‌دهد. پخش بین‌المللی گرشاسب از طریق حضور در یک نمایشگاه میسر شد و بازی شادوبلید از طریق ایمیل. در اینجا بحثی مهم وجود دارد که مربوط به مارکتینگ است که معمولا در ایران جدی تلقی نمی‌شود و آن را به معنای تبلیغ یا فروش در نظر می‌گیرند. در حالی که مارکتینگ راهی است که از آن پیغام‌مان را به جهان صادر می‌کنیم. نکته‌ قابل توجه این است که ایرانی‌ها اعتماد به‌نفس‌ کمی دارند. اگر کسی ایده‌ای را مطرح کند اطرافیانش نه‌تنها آن را جدی نمی‌گیرند بلکه سعی می‌کنند به او بفهمانند که نمی‌تواند، در حالی که در آمریکا اگر کسی ایده‌ای داشته باشد، دیگران تشویقش می‌کنند و می‌گویند از ما چه کمکی برمی‌آید. ما نیاز داریم که چنین روحیه‌ای در کشورمان ترویج و تقویت شود. 

  •   جناب فصیحی، شما در بازاری حضور دارید به نام بازار گیم یا بازی. وقتی صحبت از بازار باشد، باید از حجم مبادلات اقتصادی، بازیگران بازار و تولید و صادرات و واردات حرف بزنیم. براساس آمار و ارقامی که وجود دارد، مدیرعامل رویداد جهانی «گیم‌کانکشن فرانسه» بازار صنعت گیم در ایران را با حجم ۵۰میلیون دلاری، بازاری شگفت‌انگیز‌ خوانده است. همچنین رقم یک میلیون و ۲۳۵هزار دلار را آورده ارزی بازی‌های ایرانی ذکر کرده‌اند. شما به عنوان یکی از قدیمی‌های این بازار چقدر با این اعداد و ارقام موافق هستید و چقدر آنها را واقعی می‌دانید؟

عدد و رقم‌هایی را که اشاره کردید، من هم دیده‌ام اما به‌نظرم خیلی دقیق نیستند‌ چون مثلا در مورد بازی‌های خارجی به دلیل کپی‌های غیرقانونی‌ که از آنها می‌شود، نمی‌توان آمار واقعی ارائه کرد. البته روی بازی‌های موبایلی تا حدودی می‌توان آمار ارائه کرد‌ چون مثلا در فروشگاه مشخصی مانند کافه‌بازار ارائه می‌شوند. همچنین اخیرا موسسه دایرکت که زیرمجموعه بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای است آماری ارائه کرده و کاربران بازی‌های دیجیتالی در ایران را تا ۲۵میلیون نفر برآورد کرده ‌که هر کدام حداقل یک ساعت در روز بازی می‌کنند. به‌طور کلی ایران جمعیت زیادی دارد و بنابراین مخاطب زیاد است اما در ایران برای اثر هنری و بازی پول زیادی نمی‌پردازند و کسی برای خرید بازی‌ها به اصطلاح دست به جیب نمی‌شود. نبود قانون کپی‌رایت هم به این مسئله کمک می‌کند. البته در بازی‌های موبایلی که امکان پرداخت وجود دارد، فرصتی برای درآمدزایی هست اما به‌نظر من نمی‌توان روی بازار ایران حساب ویژه‌ای باز کرد. بعید می‌دانم که هیچ کشور دیگری هم تنها روی بازار داخلی‌اش حساب کند که تنها با استفاده از بازار داخلی‌اش استودیوهای بازی‌سازی‌اش رشد کنند و درآمدزایی داشته باشند. معمولا اگر تیمی موفق می‌شود حتما بین‌المللی کار می‌کند و در سطح دنیا پخش دارد. 

  •   عدد شفافی در مورد بازار ایران ذکر نکردید. چه عدد و رقمی در مورد بازار جهانی بازی وجود دارد؟

بازار بازی‌های موبایلی رشد بزرگی کرده و حتی روی ۱۰۰میلیارد دلار ارزش‌گذاری شده است. این نکته را هم بگویم که در سال ۲۰۰۰ حجم بازار بازی به رقم بازار هالیوود رسیده بود و الان آن را هم رد کرده و این رشد را مدیون موبایل است. چون مثلا قبلا یک فرد ۵۵ساله پی‌اس‌۲ بازی نمی‌کرد اما با موبایل این امکانش برایش فراهم شده یا خانم‌ها هم حضور پررنگی در این صنعت دارند و حجم قابل‌توجهی از کابران بازی‌ها را تشکیل می‌دهند. این رشد را در حوزه پی‌سی‌ها و کنسول‌ها هم شاهد بوده‌ایم هر چند موبایلی‌ها کماکان دست بالا را دارند. در جهان این صنعت جدی است اما در ایران این صنعت هنوز جدی نشده است.

  •   فن‌افزار تاکنون چند بازی تولید کرده و در کدام حوزه‌ها بوده است؟

کارهایی که تاکنون منتشر شده‌ ۶ بازی است؛ ۳محصول در حوزه پی‌سی و ۳ محصول در حوزه موبایل. 

  •   آماری از میزان کلی انتشار و فروش این ۵ بازی دارید؟

بازی شادوبلید در گوگل‌پلی هم نشر شده و نسخه رایگان هم داشته که تعداد انتشارش به بیش از ۵میلیون نسخه می‌رسد. 

  •   نسخه پولی این بازی‌ چه میزان فروش داشته است؟ 

در اپ‌استور تا ۱۵۰هزار نسخه و در گوگل‌پلی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار نسخه به فروش رفته است. 

  •   با چه قیمتی به این میزان از فروش رسیده‌اند؟

شادوبلید اول ۲ دلار و شادوبلید دوم ۵ دلار بوده است. 

  •   در حوزه پی‌سی و بازی‌هایی مانند گرشاسب و نسخه پی‌سی شادوبلید در ایران و خارج از ایران چقدر فروش داشتید و با چه قیمتی؟

حدود ۳۰۰ هزار نسخه روی پی‌سی. در ایران هر نسخه بین ۳ تا ۵هزار تومان به فروش رفته و خارج از ایران فروش هر دو نسخه شادوبلید با قیمت ۱۵دلار آغاز شد اما فروش بالا معمولا مربوط به زمانی است که روی محصول‌تان حراج داشته باشید و قیمت پایین‌تر بیاید. 

  •   در بازار کنونی ایران چه کسانی رقیب شما هستند و سهم فن‌‌افزار چقدر است؟

الان در بازار ایران بحث رقابت مطرح نیست چون بسیاری از مخاطبان ایرانی حتی نمی‌دانند که در ایران هم بازی ساخته می‌شود و الان هر کسی وارد بازار شود به نفع سایرین است چون بیشتر شناخته می‌شویم. در سطح جهان هم که وضعیت مشخص است و ما از آنها خیلی عقب هستیم. 

  •   هزینه ساخت یک بازی شامل چه مواردی است و فن‌افزار معمولا برای ساخت بازی‌هایش چه هزینه‌هایی صرف می‌کند؟ 

عمده هزینه‌های ساخت بازی یعنی تا ۹۵درصد به دستمزدها برمی‌گردد. بازی‌ها را هم می‌توان با تیم دو تا سه نفره در سه ماه ساخت و هم ‌با تیم ۱۲نفره در سه سال. اما هزینه‌های خود ما برای ساخت هر بازی بین ۲۰۰ تا ۵۰۰میلیون تومان بوده است. مثلا برای ساخت گرشاسب اول تا ۳۰۰میلیون تومان طی چهار سال هزینه کردیم. البته این هزینه در حال حاضر تا سه برابر شده است. 

  •   امروز وجود نیروی انسانی مجرب از مشکلات حوزه الکترونیک است؛ تاکنون از نیروی انسانی خارج از کشور کمک گرفته‌اید؟

بله و در بحث قصه و صداگذاری چون شهروند آنجا هستند و بهتر از خودمان می‌توانند این کار را انجام دهند. ما به رهبران بازی‌سازی نیاز داریم. اگر می‌توانستیم این افراد را که تا ۲۰سال سابقه بازی‌سازی دارند، به ایران بیاوریم، صنعت بازی ایران رشد قابل توجهی می‌کرد. ما نیروهای کم‌تجربه عالی داریم اما این افراد برای ساخت بازی‌ها باید تصمیم‌های بسیاری بگیرند که این تصمیم‌ها را معمولا غلط می‌گیرند چون تجربه بازی‌سازی ندارند. برنامه‌نویس خوب، آرتیست خوب و طراح بازی خوب داریم اما تصمیمات اشتباه زیاد می‌گیریم. ما مدیران میانی خوب یا نداریم یا کم داریم، در حالی که مدیر میانی می‌تواند معجزه کند. 

  •   چه موانعی برای حضور این مدیران در ایران وجود دارد؟ 

مانع نخست برمی‌گردد به تصویر نه‌چندان خوشایندی که از ایران برای خارجی‌ها ساخته‌اند و مانع مهم دیگر مربوط به دستمزد‌های بالای این افراد است. 

  •   حدودا چقدر می‌گیرند؟

حداقل ماهی ۱۰هزار دلار که در ایران می‌شود رقمی بین ۴۰ تا ۵۰میلیون تومان. 

  •   فن‌افزار نخستین در حوزه خودش است؟

نه. حداقل سه تا چهار شرکت قبل از ما کارشان را آغاز کردند و بازی منتشر کردند. مثلا بازی‌های پایان معصومیت شرکت هنرهای پویا ۲ یا ۳ آن قبل از ما در بازار حضور داشت. همچنین بازی عصر پهلوانان به بازار آمده بود. بنابراین ما و این چند شرکت موج اول بازی‌سازها در ایران بودیم. 

  •   در حال حاضر چه تعداد بازی‌ساز جدی در ایران داریم؟

تعدادشان زیاد نیست و در حد سه تا چهار شرکت است که تولید دارند و پخش موفقی هم داشته‌اند. البته تولید بازی در ایران زیاد است اما توسط تیم‌های کوچک انجام می‌شود که بعضا موفق می‌شوند و تعداد زیادی هم موفقیتی به دست نمی‌آورند. بنابراین در حال حاضر نمی‌توانیم بگوییم صنعت بازی در ایران صنعتی جدی و پول‌ساز است. 

  •   با توجه به اشاره خودتان به سال ۸۵ و حضورتان در این بازار و اینکه کمابیش شرکت‌هایی هم با فاصله زمانی یکی دو سال قبل و بعد از شما در بازار حضور داشته‌اند یعنی بیش از یک دهه از تولید بازی در ایران می‌گذرد اما اشاره می‌کنید که این صنعت هنوز جدی نیست. مهم‌ترین دلیل یا دلایل جدی‌نشدن صنعتی که تا ۲۵میلیون گیمر دارد، چیست؟

جنبه‌های مثبت زیادی در ایران داریم. جمعیت مخاطبان یکی از آنها‌ست. نیروی انسانی باکیفیت و بااستعداد هم داریم و به جرات می‌توانم بگویم همه اتفاق‌های مثبتی که برای فن‌افزار رخ داده، به خاطر استعداد نیروی انسانی‌اش بوده. اینها ویژگی‌های مثبت ایران است و من هم وقتی در آمریکا موفقیت‌شان را می‌دیدم با خود فکر می‌کردم که اینها آدم‌های نابغه‌ای نیستند و چون عاشق ایران بودم آرزو می‌کردم برگردم به ایران و کاری بکنم. اما در ایران کار عالی خیلی کم ساخته می‌شود و این مسئله تنها در حوزه بازی نیست. حتی در حوزه استارت‌آپ‌ها هم ما شاهد رشد یک یوتیوب و حضور در سطح بین‌المللی نیستیم. استارت‌آپ‌های ایرانی بیشتر در حال بومی‌سازی ایده‌های خلاقانه خارج از کشور هستند. حتی کمیک یا انیمیشن یا کتابی نداریم که تاثیر جهانی داشته باشند. 

  •   چرا چنین اوضاعی داریم؟ 

از جمله نگرانی‌های خود من این بود که شاید در ایران انیمیتور یا آرتیست‌های خوب نتوانم پیدا کنم یا طراح بازی در ایران وجود نداشته باشد‌ اما وقتی به ایران آمدم متوجه شدم که اتفاقا مشکل ما در این موارد نیست‌ بلکه ما کارهای پایه‌ای را انجام نمی‌دهیم. مثلا صداقت؛ افراد با خودشان و با تیم‌شان صداقت اندکی دارند. روابط انسانی، مسائل مدیریتی و نبود اخلاق کاری بیشترین مشکل را در ایران ایجاد می‌کنند. بنابراین مهم‌ترین مسئله نداشتن کامپیوتر قوی‌تر یا فوق تخصص‌های بیشتر نیست و من در آمریکا هم که کار می‌کردم از همه جای دنیا افرادی حضور داشتند؛ از هند و چین گرفته تا پاکستان و فرانسه؛ آدم‌های معمولی که روحیه تیمی داشتند و به فکر رشد و خلاقیت بودند. ایرانی‌ها بیشتر به دنبال میانبر‌زدن هستند تا موفق‌شدن در فرایند زمان و اینکه اعتماد به نفس ایرانی‌ها پایین است. 

  •   فن‌افزار خودش را شرکت سوددهی می‌داند؟

بله.

  •   این سوددهی طی فرایندی ۱۰ساله اتفاق افتاده و شاید در پنج سال اول سودده نبوده. شیوه مدیریت شما برای ادامه کار چگونه بوده است؟ 

آقای جان وودن، مربی بسکتبال است در آمریکا. او حرف جالبی دارد و می‌گوید همه برد را دوست دارند اما چه کسانی آماده‌سازی برای برد را تحمل می‌کنند؟! همه ما دوست داریم پولدار شویم، معروف شویم، بهترین استودیوی گیم خاورمیانه باشیم، اما چه کسی حاضر است پای این کار بایستد و کارهای لازم را انجام دهد؟ بنابراین اگر کسی این روحیه و انگیزه جدی را دارد و می‌داند چه کاری می‌خواهد بکند، ۱۰۰درصد باید وارد میدان شود و من مطمئنم در ایران می‌توان در حوزه بازی کارهای عالی انجام داد. هر کدام از بچه‌های ما می‌توانستند کارهای دیگر بکنند و درآمدهای بیشتری هم داشته باشند اما دلیل اینکه ایستادند این است که چشم‌اندازی داریم که سعی می‌کنیم به آن برسیم‌ ولی اگر کسی شک دارد، اگر کسی صرفا به خاطر پول می‌خواهد بیاید مثلا بگوید بازی کلش‌آف‌کلنز درآمدش بد نیست ما هم یکی بسازیم و پولدار شویم، ۱۰۰درصد موفقیتی به‌دست نمی‌آورد. 

  •   ظاهرا اعتقاد زیادی به تیم فن‌افزار دارید؛ تیم فن‌افزار در حال حاضر چند نفره است؟ 

در تیم تولید ۱۵نفر کار می‌کنند و در دفتر نشر هم ۷نفر هستند. همچنین بچه‌های دیگری هم هستند که از راه دور با آنها همکاری می‌کنیم که لزوما در تهران هم نیستند و مثلا در آمل یا خارج ایران و در آمریکا هستند. به‌طور کلی تیم فن‌افزار حدودا ۳۰نفره است. 

  •   تاکنون جذب سرمایه‌ هم داشته‌اید و اینکه اشاره‌ای هم بکنید به رقمش؟ 

سال ۸۸ بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای ۱۰۰میلیون تومان به ما پرداخت کرد در قبال ۵۰درصد سود فروش. برای گرشاسب‌۳ هم که تا۶۰درصد پیش رفت، قرار بود بنیاد سرمایه‌گذاری کند که با مشکلاتی مواجه شد و کار پیش نرفت. از آن زمان به بعد بیشتر به مستقل‌بودن فکر کردیم و از راه فروش بازی‌های‌مان هزینه بازی بعدی را فراهم کرده‌ایم. 

  •   پیشنهاد سرمایه‌گذار نداشتید کلا؟

اخیرا برای بخش نشر که راه‌اندازی کرده‌ایم پیشنهادهایی شد و سرمایه‌گذار هم جذب کردیم. 

  •   عدد و رقم‌ها را نمی‌گویید؟

نمی‌توانم اشاره کنم.

  •   جایی از حرف‌های‌تان به چشم‌انداز فن‌افزار اشاره کردید. این چشم‌انداز را کمی توضیح بدهید. مثلا چه تیراژهایی برای فروش و درآمدزایی در ذهن دارید؟ 

ما فکر می‌کنیم بازی پی‌سی کنسولی که بیشتر از یک میلیون نسخه بفروشد، موفق است و ما دوست داریم بازی پی‌سی‌ای داشته باشیم که بیشتر از یک میلیون نسخه بفروشد و فکر می‌کنیم طی دو تا سه‌سال آینده به این هدف‌مان می‌رسیم. 

  •   در عرصه بین‌المللی فروش دارید. شاید اگر بخواهیم ۱۰۰تولیدکننده اول جهان را نام ببریم فعلا برای ایرانی‌ها جایی وجود ندارد. فکر می‌کنید فن‌افزار می‌تواند زمانی جزو ۱۰۰شرکت اول بازی‌سازی جهان شود؟

۱۰۰درصد چنین آرزویی داریم. ما از روز اول هم می‌ خواستیم که اولین شویم و اتفاق‌های خوبی هم برای ما افتاده است؛ مثلا سال ۲۰۱۴ از شادوبلید در اپ‌استور استقبال خوبی شد و به‌عنوان بازی برتر هفته از نظر ادیتورهای اپ‌استور معرفی شد، فروش خوبی هم داشت و موفقیت‌های دیگری داشته که برای ما افتخار محسوب می‌شود. شاید جایزه‌ای نبردیم اما جزو بهترین‌ها بودیم. 

  •   در حوزه استارت‌آپی بحث ارزش‌گذاری روی برند، مطرح است. اگر به شما بگویند باید روی فن‌افزار ارزش بگذارید، چه عدد و رقمی می‌گویید؟

ارزش‌گذاری روی استارت‌آپ با ارزش‌گذاری بازی خیلی متفاوت است‌ چون هر بازی جدا از شرکت تولیدکننده می‌تواند ارزشگذاری خاص خود را داشته باشد. 

  •   مثلا برای گرشاسب چه قیمتی در ذهن دارید؟ 

پاسخ دادن به این سوال خیلی سخت است. 

  •   بگذارید سوال را جور دیگری بپرسم؛ امتیاز یک بازی را هم می‌توان یک‌جا فروخت؟

نشدنی نیست. نسخه بعدی گرشاسب اگر بیاید خیلی جلوتر است چون بیشتر از ۲۰۰هزار نفر، بازی اول را به صورت رسمی بازی کرده‌اند، برایش اطلاع‌رسانی شده، در تهران ۷ یا ۸ بیلبورد تبلیغاتی برایش گرفتیم حتی تبلیغ تلویزیونی داشت. بنابراین گرشاسب بعدی اگر بیاید قطعا می‌شود ارزشی برای اولی در نظر گرفت. مثلا گرشاسب اول قرارداد ۴۰۰میلیون تومانی با شرکت پخش داشت برای یک سال که تا سقف ۱۵۰هزار نسخه بفروشد. این قرارداد تمدید هم شد که این بار مبلغ قرارداد ۲۲۰میلیون تومان بود؛ یعنی کل فروش داخل ایران گرشاسب ۶۲۰میلیون تومان شد.

  •   فروش خارج از ایرانش چطور؟

فکر می‌کنم عدد فروشش حدود ۱۰۰هزار دلار شد. 

  •   در سایت‌تان اشاره‌ای به حضور در حوزه نشر دیجیتال کرده‌اید. توضیح بیشتری می‌دهید؟

به خاطر مشکلاتی که در پخش فیزیکی بازی در ایران وجود دارد، تصمیم گرفتیم به سمت پخش دیجیتال برویم و این کار را در قالب سیستمی به نام هیولادات‌کام طراحی کرده‌ایم که قرار است تا ۳هفته دیگر راه‌اندازی شود که در واقع فروشگاه بازی‌های دیجیتالی و بازی‌های پی‌سی است. 

  •   ارگان‌های دولتی مرتبط به حوزه کاری شما یکی وزارت ارشاد است و دیگری بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای، نحوه تعامل شما با نهادها چگونه است؟

وزارت ارشاد کلیه کارهای مربوط به بازی را واگذار کرده به بنیاد ملی بازی‌‌های رایانه‌ای. ما از سال ۸۷ که با بنیاد آشنا شدیم ارتباط خوبی با آنها داریم و در مقطعی با آنها شریک بودیم. حتی کمک فنی به آنها داده‌ایم و الان که بنیاد انستیتوی بازی‌سازی راه‌انداخته برای آموزش،  بچه‌های ما همیشه آنجا مدرس بوده‌اند. در واقع همیشه تعامل خوبی داشته و داریم. البته گاه موانعی نیز بوده مثلا همان ابتدا به اسم سوشیانس ایراد گرفتند و بازی بعدها با نام گرشاسب منتشر شد. به‌طور کلی ما کار عجیب و غریبی نمی‌خواستیم بکنیم. هر کسی که در ایران زندگی می‌کند می‌داند که چارچوب‌های ایران چیست و در همان حدود کار می‌کند.

  •   یکی از مسائلی که در مورد بازی‌ها و مثلا بازی پوکمون‌گو وجود داشت، بحث امنیتی بود؛ این استرس را در مورد شما ندارند؟ کلا مطرح کردن امنیت درباره یک بازی چقدر جدی است؟

مطرح‌کردن چنین حرف‌هایی اشتباه محض است چون راه‌های علمی و جدی‌ وجود دارد که می‌تواند صحت و سقم خطرناک بودن یا نبودن یک بازی را نشان دهد. من فکر می‌کنم مطرح کردن این بحث‌ها بیشتر اقتصادی است. مثلا کلش‌آف‌کلنز هم در ایران بسیار محبوب شد اما چرا باید بگویند بازی شیطان‌پرستی است؟ این حرف عین جوک است. همه چیز مربوط به پول‌های بزرگ است که همه چیز را سیاسی جلوه می‌دهد و موانعی ایجاد می‌شوند. یعنی جایی که پول‌های بزرگی رد و بدل می‌شود و افرادی سهمی از آنها نداشته باشند، مسئله را سیاسی یا اعتقادی جلوه می‌دهند. شاید اگر ما هم روی موفقیت شادوبلید در ایران تمرکز کرده بودیم با همین مسائل روبه‌رو می‌شدیم.
 

  •   انتهای گفت‌وگوی‌مان است. یکی دو سوال کوتاه دارم؛ خودتان روزی چند ساعت بازی می‌کنید؟

الان خیلی کم شده شاید هفته‌ای سه یا چهار ساعت. 

  •   و قبلا چقدر بوده؟

بیشتر بوده، روزی ۳ تا ۴ساعت. 

  •   محبوب‌ترین بازی‌ شما؟ 

بازی گاد‌آف‌وار را خیلی دوست دارم و گرشاسب هم الهام گرفته از گادآف‌وار بود. 

  • از ایده‌ وب‌سایت خودرو تا بازی اساطیر ایرانی

خیابان میرداماد نرسیده به میدان مادر؛ در این آدرس شرکت فن‌افزار واقع شده. ۱۲ظهر، ساعت قرارمان است. شب گذشته‌اش و ساعت از ۱۰ گذشته بود که ایمیلی ارسال کرد و زمان گفت‌وگو را نهایی کرد. ایمان زیادی به ایمیل دارد. بخشی از موفقیت نشر بین‌المللی بازی‌هایش را هم مدیون همین ایمیل است. وارد دفتر کارشان که می‌شوی، استفاده کمی از نور کرده‌اند و تاریکی را به وضوح می‌بینی. اقتصاد مصرف برق یا نوعی دکوراسیون؟ هر چه هست جالب است. مجلاتی تخصصی در حوزه بازی زیر و روی میز جلومبلی به چشم می‌خورد. یکی‌شان را ورق می‌زنم تا گفت‌وگو آغاز شود. قفسه‌هایی در گوشه‌گوشه دفترشان چیده شده و پوسترهایی از بازی‌های‌شان بر دیوار. سوشیانسی که بعدها شده گرشاسب روی دیوار دفتر کارشان همچنان سوشیانس است. امیرحسین فصیحی بلند‌بالا و تیره‌پوش است اما دلش به آینده‌ای سرشار از موفقیت روشن است. ریش انبوهی دارد. بسیار مبادی آداب است و البته خوب‌گفتار.  

  •   بازگشت از آمریکا

متولد ۵۴ است. لیسانس مهندسی عمران از دانشگاه شریف دارد و ورودی سال ۷۲. سال ۷۸ برای ادامه تحصیل به آمریکا می‌رود و در دانشگاه یواس‌سی در رشته مهندسی کامپیوتر تحصیل می‌کند. بعد از فارغ‌التحصیلی در آمریکا، دوسه سال هم در این کشور و در شرکتی که نرم‌افزارهای مهندسی تولید می‌کرده، کار می‌کند. در این شرکت عضو تیم برنامه‌نویسی این شرکت بوده است. کلا از دوران دبیرستان علاقه‌مند به برنامه‌نویسی بوده و در دوران دانشجویی چه در ایران و چه در آمریکا برنامه‌نویسی کرده است. سال ۲۰۰۴ به ایران برمی‌گردد و شرکت فن‌افزار را با چند نفر از دوستانش راه‌اندازی می‌کند. برنامه بازگشت به ایران را به صورت حتمی پیگیری نمی‌کرده اما به نظرش رسیده که در حوزه ساخت بازی در ایران کارهای شدنی‌ زیاد است. می‌گوید در آنجا به هر حال به عنوان یک خارجی نمی‌توان به راحتی تیم تشکیل داد و کار کرد. در آمریکا این کار زمان بسیار بیشتری نیاز داشت اما در ایران به نظرم شدنی‌تر بود. هر چند در حال حاضر شرکتی هم در آمریکا برای بیزینس و تعامل بین‌المللی تاسیس کرده‌ چون به دلیل تحریم‌ها نمی‌توانند با هویت ایرانی در بازار جهانی و به ویژه در آمریکا حضور داشته باشند. البته اوضاع اروپا و کشورهای اروپایی بعد از رفع تحریم‌ها به‌مراتب بهتر شده اما هنوز هم برای تعامل با شرکت‌های آمریکایی آن هم با هویت ایرانی مشکلاتی وجود دارد. 

  •   به سمت‌وسوی گرشاسب

نخستین کاری که از آمریکا در ذهنم داشتم که احتمال می‌دادم در ایران بتوانم آن را عملیاتی کنم، راه‌اندازی وب‌سایت آگهی‌های تصویری خودرو بود. به این صورت که سایتی به نام خودرووب را راه‌اندازی کردم چون در آمریکا خرید و فروش خودرو به صورت اینترنتی در آن زمان رواج داشت و سایتی به نام اتوتریدر شهرت بسیاری داشت و خود من چند بار از آن اتومبیل خریداری کرده بودم؛ چون در ایران آن زمان اصلا بحث ایکامرس هنوز جدی نشده بود و مثلا یک سایتی بود که آگهی‌های همشهری را سعی کرده بود روی سایت ببرد. ایده این بود که از کارت شتاب بشود برای پرداخت ‌استفاده کرد. حدود شش ماه بانک ملت این سرویس را راه‌اندازی کرد اما بعد جمعش کرد. آن زمان سال ۸۲ بود. موتورسوار داشتیم که می‌رفت عکس می‌گرفت و ما تله‌مارکتینگ می‌کردیم. به این صورت که یک نفر از تیم ما به آگهی‌های همشهری زنگ می‌زد و از آنها می‌پرسید که می‌خواهید آگهی‌ شما به صورت تصویری روی اینترنت قرار بگیرد؟ از هر ۱۰۰نفر شاید پنج نفر قبول می‌کردند. حداکثر روزی سه تا آگهی ‌می‌گرفتیم؛ یعنی در واقع به این نتیجه رسیدیم که این کسب‌وکار مقیاس‌پذیر نیست و رشد خوبی نداشت اما از همین طریق و از حوزه خودرو چند شرکت با ما تماس گرفتند که سایتی می‌خواستند که ماشین‌آلات صنعتی را از آن طریق بفروشند؛ یعنی از ما به عنوان یک تیم راه‌اندازی سایت کار می‌خواستند. ما هم این امر را نشدنی نمی‌دانستیم و این شد شروع شرکت فن‌افزار به عنوان تولیدکننده نرم‌افزار و سیستم‌های اینترنتی، سی‌آر‌ام، پرتال‌ها و... ما هم برای اینکه بتوانیم شرکت را سر پا نگه داریم، این پیشنهادها را می‌پذیرفتیم. در این زمینه پرتالی برای ایران‌خودرو، استانداری قزوین و... راه‌اندازی می‌کردیم. 

  •   سابقه بازی‌سازی در ایران

در ابتدا بازار ایران پر از گیمر بود. از آتاری‌بازها تا نینتندوبازها. اما بازی‌ساز ایرانی در این بازار نداشتیم. فکر می‌کنم از سال ۸۵ به این سمت بود که رفته‌رفته شرکت‌هایی مانند هنرهای پویا و رسانه و افزار شریف وارد این بازار شدند و بازی‌سازی توسط فعالان ایرانی آغاز شد. 

  • بازی‌های ایرانی را پخش نمی‌کنند

شرکت‌هایی که پخش فیزیکی را در ایران انجام می‌دهند، سی‌دی را به فروشگاه‌های عرضه محصولات فرهنگی یعنی فروشگاه‌هایی که انیمیشن و بازی می‌فروشند، می‌رسانند. اینها شرکت‌هایی هستند که بازی‌های خارجی غیرقانونی را دانلود می‌کنند و سی‌دی را تکثیر می‌کنند و به دست کسانی که بنکدار هستند، می‌رسانند و از آنجا به مغازه می‌رسد. چنین شرکتی به هیچ‌کس جوابگو نیست و بازی‌ای‌ را به مغازه می‌دهد که در سطح جهان برایش تبلیغات انجام شده است، مثلا بازی فیفا. چنین شرکتی سود زیادی می‌برد مثلا به مغازه می‌دهد ۲هزار تومان و مغازه هم ۴هزار تومان می‌فروشد. حالا تولیدکننده ایرانی که می‌خواهد وارد این بازی شود چون محصولش صاحب دارد و تولیدکننده‌اش مشخص است، این شرکت باید همان کار را برای تولیدکننده داخلی انجام دهد، پولی به او بدهد و به او جواب هم پس بدهد. بنابراین شرکت‌های پخش بازی‌های ایرانی را کمتر پخش می‌کنند چون سود زیادی نصیب‌شان نمی‌شود.  از طرفی بازی‌های ایرانی کیفیت نمونه‌های خارجی را ندارند و بنابراین انگیزه‌ای برای شبکه‌های پخش وجود ندارد که این کار را بکنند، چون کاری غیرقانونی می‌کنند که سود زیادی دارد. برای حل این مشکل، بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای و وزارت ارشاد جوایزی تعیین کردندکه اگر شرکت‌های پخش بازی‌های ایرانی را پخش کنند، به آنها اجازه داده می‌شود که بازی خارجی را هم پخش کنند؛ یعنی الان برای پخش کپی‌های غیرقانونی از ارشاد و بنیاد اجازه می‌گیرند! حتی کوپن تعیین شد و اینها راه‌حل‌های درستی نبود و راه‌حل درست این است که اصلا اجازه کار غیرقانونی داده نشود. الان اتفاقی که افتاده این است که شرکت‌های نشر رغبتی ندارند که بازی‌های ایرانی را پخش کنند و می‌گویند ببینیم دولت به ما چه می‌گوید و چقدر پول می‌دهد و یک ریال هم ریسک نمی‌کنند. درحالی‌که شرکت ناشر باید تحقیقات کند، بازاریابی کند و پشتیبانی برای محصول در نظر بگیرد، اما شرکت‌های پخش سنتی در ایران هیچ‌گاه این کارها را نکرده‌اند. به همین دلیل امروز بازی‌های زیادی در ایران ساخته شده ولی پخش‌نشده چون نتوانسته‌اند پخش کنند و شرکتی نیست که پخش کند. به نظر من راه‌حل از بین بردن این مشکل، عرضه دیجیتالی بازی پی‌سی است؛ شبیه اتفاقی که برای بازی‌های موبایلی می‌افتد. در سطح جهان هم الان پخش بیشتر به‌صورت دیجیتالی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۳۲
امین زندی

احد عظیم زاده هستم، موفق ترین «بیزینس من» فرش دستباف در دنیا». در این نقل قول تردید نتوان کرد. او چنان با قاطعیت از کار و تجارت خودش دفاع می کند که ناخودآگاه مخاطب را به این واقعیت می رساند که فرش عظیم زاده در عرصه تجارت یک استثناء است. 

اگر نخستین سال های زندگی مشقت بار این تاجر فرش را در نظر بگیریم و آن را با موقعیت کنونی اش قیاس کنیم، شگفت زده خواهیم شد. کسی که در هفت سالگی و از همان روز اول مدرسه، مجبور می شود پشت دار قالی بنشیند، اکنون با اتکا به خلاقیت و کار طاقت فرسای خودش، یکی از بزرگ ترین تاجران فرش در دنیا است و به قول خودش هربار که برای خرید به بازار تبریز می رود، این بازار را تکان می دهد. آن هم در هنگامه ای که بحران در تار و پود تولید و تجارت فرش دستباف ایران تنیده شده و آمار رسمی دال بر کاهش 33درصدی صادرات این محصول ملی در ماه اول سال جاری است. 
    
متن گفت وگو با احد عظیم زاده را بخوانید. 
    
آقای عظیم زاده! چند سالی است که بحران فرش دستباف ایران را به گردن مدیریت غیرعلمی در داخل و فرصت طلبی رقبا در خارج می اندازند. واقعا از نظر جنابعالی چرا تولید و صادرات فرش دستباف ایرانی با آن قدمت و اصالت و ابهت به این حال و روز افتاده که قدرت رقابت با تولیدات باسمه ای پاکستان را هم از دست داده است؟
    
پیش از انقلاب 68درصد بازار های جهانی فرش در اختیار ایران بود. در حال حاضر سهم کشورمان از این بازار 22درصد است. 
    
به نظر من تولید فرش دستباف نه تنها افت نکرده، بلکه به لحاظ کمیت و کیفیت رشد هم داشته است. اما چرا برخی کشور ها با سابقه صدسال تولید فرش دستباف، گوی رقابت را از ایران که سابقه ای 3هزار ساله دارد، ربوده اند؟ این روند چند دلیل دارد که یکی از آن دلایل، فرصت طلبی رقبای خارجی است. از این نکته غافل نباشیم که فرش تولیدی رقبای ما هنوز در بازار های جهانی امتحان پس نداده است. همه می دانند که فرش دستباف ایرانی اعتبار جهانی دارد. در موزه های مشهور دنیا، هر قطعه فرش ایرانی از 5 تا 30میلیون دلار قیمت دارد. بنابراین از برلیان، مرغوب تر و گران تر است. اما آیا بازاریابی های ما که عمدتا از سوی کارشناسان دولتی صورت می گیرد، حرفه ای و جامع است؟ من می گویم نه. چون کارشناسان دولتی، تجربه این کار را ندارند. چیز هایی در دانشگاه خوانده اند که بعضا با واقعیت ها تناسب ندارد. نه اطلاعات کامل در زمینه فرش ایران دارند و نه بازار ها را به خوبی می شناسند. در نتیجه برخی اوقات فقط پیشنهاد های غلط می دهند و به این صنعت ملی آسیب هم می رسانند. بافندگان فرش با خون جگر تولید می کنند اما چون پای عرضه می لنگد نه آنها منتفع می شوند نه صادرکنندگان. 
    
حدود 2میلیون و 400هزار نفر بافنده فرش داریم که یکی یکی دارند میدان را خالی می کنند و احتمالا برای کاریابی یا باید به سوی میادین پارس جنوبی بروند یا در حالت دیگر، به اعتیاد پناه ببرند. آیا این بازی با اقتصاد کشور نیست. 
    
اما دولت مدعی است که از این صنعت حمایت می کند. مراکز مختلفی هم به همین منظور تاسیس شده حتی اخیرا طرح تبلیغات ماهواره ای فرش از طریق کانال های پربیننده خارجی مطرح گردیده و ظاهرا اعتبار کلانی هم به آن اختصاص داده شده است. 
    
دولت چگونه حمایت می کند؟ تلویزیون ملی کشور که باید رسانه اصلی تبلیغات صنعت ملی فرش باشد، چه کار کرده است؟ 
معاون سابق سازمان توسعه تجارت، دو سال پیش رسما اعلام کرد که این سازمان 50درصد تبلیغات برون مرزی فرش ایران را از طریق شبکه «جام جم» تقبل می کند. شرکت فرش عظیم زاده در سال 1384، بیش از یک میلیارد و دویست میلیون تومان (بله تومان، نه ریال!) به تبلیغ داخلی فرش دستباف اختصاص داد. این کاری بود که خودم برحسب ضرورت برای شناخت این صنعت انجام دادم و انتظار یارانه هم از دولت نداشتم. اما از سوی دیگر، طبق صورتحساب صدا و سیما، در همان سال 780میلیون تومان تبلیغات برون مرزی داشته ام که علی الظاهر نصف آن را باید سازمان توسعه تجارت تقبل می کرد. اما از شما چه پنهان که بعد از هشت ماه دوندگی و گرفتاری های بوروکراسی اداری، قرار شد این سازمان فقط پرداخت 10درصد مبلغ کل صورتحساب «جام جم» را تقبل کند. یعنی 180میلیون تومان! خلاصه از این رقم هم 30میلیون تومان قرار است به صورت علی الحساب پرداخت شود و مابقی به بودجه سال آینده واگذار شده است که البته هنوز هیچ چیز معلوم نیست. آیا این است حمایت های دولتی؟ من تا کی می توانم از جیبم هزینه های هنگفت تبلیغات فرش ایرانی را بپردازم؟ حتی اگر دولت 50درصد هزینه تبلیغات را هم بپردازد باز بودجه تبلیغات داخلی و خارجی شرکت فرش عظیم زاده، بیش از یک میلیارد و 600میلیون تومان در سال 84 بوده است که فکر نمی کنم خود دولت هم این مقدار برای تبلیغ فرش ایرانی هزینه کرده باشد. 
    
آیا این فرصت به شما داده شده که مستقیما درباره مسائل کار خود با مدیران ارشد وزارتخانه ارتباط برقرار کنید. شاید آنها واقعا از این ماجرا خبر ندارند. 
خیر. تا به حال حتی یک جلسه رسمی در این خصوص برگزار نشده. الان چهار ماه است که تقاضای ملاقات با وزیر بازرگانی کرده ام اما هنوز موفق به دیدار ایشان نشده ام. من یک بازرگان موفق هستم و باید در وزارتخانه بازرگانی به رویم باز باشد، اما این طور نیست. 
    
برگردیم به این نکته مهم که می گویند رقبا طرح های فرش ایرانی را سرقت کرده اند و با کپی از روی آنها، محصولات خود را به نام ایران صادر می کنند. آیا واقعا چنین است؟
بله، باید از مدت ها پیش، برای فرش ایرانی شناسنامه صادر می شد. ما در شرکت فرش عظیم زاده این کار را کرده ایم و فرش را با شناسنامه اش که حکم پاسپورت را دارد، صادر می کنیم. دکتر میرکاظمی، وزیر محترم بازرگانی از این ایده ما استقبال کرد و آن را ستود. با این وصف، دیگر نمی شود در بازار جهانی تقلب کرد. 

در زمینه برگزاری نمایشگاه ها چه نظری دارید. آیا ساختار دولتی نمایشگاه در ایران، مقتضیات جهانی را دارد؟
شرکت سهامی فرش ایران که برگزار کننده اصلی نمایشگاه های تخصصی فرش در کشورمان است با این مقوله بیگانه است. نمایشگاهی که پارسال در تهران برگزار شد واقعا جای تاسف داشت و مایه آبروریزی بود، اگر این شرکت نمی تواند مجری نمایشگاهی خوبی باشد بهتر است از خیر آن بگذرد. متری 20هزار تومان سود می برند که چی؟ این حمایت از صادرکننده نیست. ظلم آشکار به او است. خدمات فاقد کیفیت به صادرکنندگان و مهمانان خارجی هم حکایتی دیگر دارد که مثل روز روشن است. سالن ها گرم است، کولر کار نمی کند، آسفالت و چمن محوطه های نمایشگاه درب و داغان است و… چرا در نمایشگاه های خارج از کشور همه چیز مرتب و منظم است و بهترین خدمات را به مهمانان و بازدیدکنندگان می دهند؟ به هرحال آنها می دانند که با برپا کردن چند غرفه، نمایشگاه برگزار نمی شود. 
    
یک سوال دیگر، باتوجه به تجربه دیدار شما از نمایشگاه های خارجی و تعامل نزدیک با بازارهای جهانی بیشترین استقبال خریداران از کدام نوع فرش دستباف ایرانی صورت می گیرد؟
فرش تبریز. نه اینکه فکر کنید چون خودم تبریزی هستم، این ادعا رادارم. واقعیت همین است. فرش تبریز از نظر طراحی و رنگ آمیزی بسیار متنوع و خلاقانه است. فرش نائینی سال ها است که فقط پنج، شش رنگ دارد. فرش اصفهان هم قبل از انقلاب، وضعیت بهتری داشت اما حالا افت کرده چون تنوع ندارد. جاهای دیگر هم، همین طور، متاسفانه تنوع تولید از بین رفته است. 
    
گران ترین فرشی که تا به حال به مشتریان خارجی فروخته اید چقدر ارزش داشته؟
درست یادم نیست. من فرش یک میلیون تومانی فروخته ام. 200میلیون تومانی هم فروخته ام... 
    
چندتا فروشگاه در ایران و خارج دارید؟
در تهران 2 فروشگاه بزرگ فرش دارم. 
در توکیو هم انبار فرش دارم، در همین فروشگاه (جام جم) مرغوب ترین فرش ها و تابلوهای دستباف ایران را می توانید ببینید. 
    
در بازارهای داخلی اوضاع چگونه است، فرش های نفیس چگونه قیمت گذاری می شوند، آیا معیار حرفه ای وجود دارد؟
در فروشگاه من همه فرش ها کدگذاری شده اند و قیمت های کارشناسی شده و مشخص دارند. طبق خرید، با سود منصفانه قیمت گذاری کرده ایم. تخفیف هم می دهیم، هم به مشتریان خارجی، هم به خریداران داخلی، یک مساله این است که قیمت فرش دستباف در بازار داخلی فقط تابع اراده فروشنده است. خارجی ها بارها به من گفته اند مثلا در فلان بازار، چون دیدند خارجی هستیم، قیمت ها را بالا بردند. درحالی که نباید این طور باشد. دلال ها، کمیسیون می گیرند و قیمت ها را بالا می برند. 
    
شما خودتان این همه فرش های نفیس را از کجا خریداری می کنید؟
از جاهای مختلف. عمدتا از بازار تبریز. هر وقت به بازار تبریز می روم مثل این است که زلزله آمده باشد. سه، چهارمیلیارد تومان فرش می خرم و آن بازار را تکان می دهم. 
    
چند تاجر فرش در ایران این قدر قدرت خرید دارند؟ 
خودم هم کارخانه دارم که 700کارگر و بافنده در آنجا کار می کنند. سال گذشته می خواستم با این صنعت خداحافظی کنم اما بعد به این نتیجه رسیدم که فقط «پول» کافی نیست. انسان آن است که مثل درخت سایه داشته باشد. 
    
از خودتان بگویید و اینکه چه شد که تاجر فرش شدید آن هم به قول خودتان، موفق ترین تاجر فرش در دنیا. 
زادگاه من روستای اسفنجان است در 20کیلومتری تبریز. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و همین مصیبت باعث شد که از پشت میز کلاس اول، یکراست بروم پشت دار قالی. هفت سال فرش بافتم. با فقر و رنج زیاد زندگی کردم و خرج و مخارج خانواده ام را تامین کردم. شب ها درس می خواندم و روزها کار می کردم. از چهارده سالگی به بعد، شدم فروشنده سیار فرش. از فروش هر فرش دستباف یک تومان دستم می آمد تا بعدها که انقلاب شد و رفتم سربازی. از خدمت نظام که برگشتم، چند سفر خارجه رفتم و توانستم مشتریانی قابل اطمینان دست وپا کنم و این آغاز فعالیت تجاری من بود. تا بعد که یک کارخانه در اسفنجان و یکی هم در تبریز راه اندازی کردم. 
    
سرمایه را از کجا آوردید؟
خودم 20هزار تومان سرمایه داشتم. 20هزار تومان هم از یکی از بستگانم قرض کردم، 60هزار تومان هم وام بانکی گرفتم. خلاصه، ریسک کردم. من آدمی ریسک باز هستم، ریسک تجارت می کنم. به پیشنهاد یک مشتری خارجی برای اولین بار در ایران شروع کردم به تولید فرش گرد دستباف تا اینکه پایم به کشورهای اروپایی باز شد و شدم تاجر فرش. اگر آمار دقیق صادرات را اعلام کنند و پیمان فروش ها و دلال ها، خودشان را به عنوان صادرکننده، جا نزنند، آن وقت معلوم می شود که صادرکننده نمونه کشوری در زمینه فرش دستباف چه کسی است. 
    
در سال 84 حدود 400میلیون دلار فرش به خارج صادر شده، سهم شرکت فرش عظیم زاده از این میزان صادرات چه قدر بوده است؟
5میلیون و 840هزاردلار. آمار صادرات صادرکننده نمونه کشوری در سال 1384، بیش از 8میلیون دلار بوده که یک رقم غیرواقعی است چون همین صادرکننده در سال 82، 2میلیون دلار فرش صادر کرده بود. آیا جای تعجب ندارد که با وجود بحران صادرات فرش در سال 84، یک صادرکننده 8میلیون دلار صادرات داشته است. این رشد 400درصدی چگونه بررسی شده؟ آیا جز این بوده که از طریق پیمان فروشی، به این رقم نائل شده اند؟
    
ضمن اینکه من ارزیابی های گمرک را دقیق نمی دانم بنابراین این آماری که اعلام می شود جای سوال دارد و صادرات واقعی را نشان نمی دهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۲۰
امین زندی

نامه استخدامی اولین گام برای تصاحب شغل می باشد. به یاد داشته باشید که کارفرمایان روزانه هزاران نامه استخدامی و رزومه دریافت میکنند. هدف شما باید پیشی گرفتن از بقیه باشد. یک نامه استخدامی خوب می تواند شما را بهترین فرد برای شغل مورد نظر جلوه دهد. 
در زیر توصیه هایی جهت نوشتن یک نامه استخدامی موفق آمده است:
1 - نامه خود را قبل از فرستادن غلط گیری و اصلاح نمایید. 
اگر بخواهید که به طور حرفه ای نامه را بنگارید، حتماً باید نامه شما خالی از اشتباهاتی نظیر اشتباهات چاپی، املائی و دستوری باشد. بیشتر نامه های از این دست به دلیل چنین اشتباهاتی تاثیر داده نمی شوند. 
2 - نامه خود را به نام فردی که شما را استخدام می کند مثلا به مدیریت استخدام و یا قسمت استخدام ارسال کنید. 
با شرکت فوق تماس بگیرید و نام فردی که در قسمت استخدام مسئول این گونه امور است را گرفته و نامه خود را به نام ایشان ارسال نمایید. این کار ابتکاری است که تاثیر مثبتی را بر روی خواننده نامه استخدامی شما می گذارد. 
3 - نامه خود را به نام شخص بفرستید، نه به نام شرکت. 
در صورت امکان از اسم و سمت شخص فوق استفاده کنید. تذکیر یا تانیث ایشان را در صورت عدم آگاهی حدس نزدید. هدف شما این است که نامه را برای فردی ارسال کنید که قصد دارد شما را استخدام کند و شما نیز قصد همکاری در آینده را با ایشان دارید
4 - با کلمات دلخواه خود بنویسید
نامه استخدامی شما مانند رزومه باید کاملاً نشان دهنده و بازتاب اندیشه و تفکر شما نسبت به شغل جدید باشد. کارفرمایان دنبال اطلاعات علمی و همچنین شوق و ذوق کاری شما هستند
5 -کتابهای مرجع را برای برطرف کردن و احیاناً کمک در نکات دستوری و املائی بکارگیری.   اگر اشتباهات املائی و یا دستوری داشته باشید، واقعاً نکوهش آور خواهد بود. هرگز در استفاده از کتابهای مرجع و لغت تردید نکنید و حتی از کتابهای گوناگون که در دستور، لغت و ادا کردن کلمات کمک می کنند بهره بگیرید. 
6 - در نامه خود نشان دهید که اطلاعاتی از سازمان یا شرکت مربوطه دارید. 
به این ترتیب می توانید نشان دهید که درباره ایشان تحقیق کرده اید و همینطور بدون اطلاع شماره تلفن شرکت فوق را نگرفته اید. شما می دانید که در شرکت مزبور چه کسانی هستند و چه میکنند و به همین دلایل انتخابشان می کنید
7 - از عبارات و جملاتی استفاده کنید که برای کارفرما قابل شناخت و معنی دار باشد
نامه خود را تا جایی که ممکن است مرتب و معنی دار جلوه دهید. سعی کنید آن را طبقه بندی شده عرضه کنید. وارد کلمات و اطلاعات تخصصی و حرفه ای خود که به شغل مورد نظر مربوط نیستند، نشوید
  8 - مطئمن شوید که آدرس و شماره تلفن تماس خود را در نامه قید کرده اید
حتماً باید آدرسی که جواب نامه شما می بایست به آن بازگردد را ذکر کنید. که این آدرس می تواند شامل کد پستی، شهر، تلفن و آدرس محل سکونت باشد
 9 - حالت رسمی و اداری به نامه بدهید تا خود را حرفه ای جلوه دهید
در این صورت نامه شما برای طرح مصاحبه نزدیک شده در واقع ارزش نامه هنگامی آشکار می شود که برای مصاحبه دعوت شوید
10 - “من“ را کم ارزش جلوه دهید و به “شما“ اهیمت بدهید
سعی کنید عباراتی مانند “من انتظار دارم“ را به “شما می خواهید“ تبدیل کنید. در واقع عبارت “ شما می خواهید“ مربوط به خواسته های کارفرما می باشد و باید مشخص شود که شما چه کاری می توانید برای شرکت کارفرما انجام دهید. در واقع هر چه بیشتر به خواسته های کارفرما بها دهید، میل انجام مصاحبه با شما افزایش می یابد
 11 -  مطالب را با اطمینان بیان کنید اما خود نمایی نکنید
تمامی ملزومات انجام کار را شرح دهید. سعی کنید مسیری برای ارتباط مناسب بین توانایی ها و قابلیتهای خود و نیازهای کارفرما پیدا کنید. تاکید کنید که می توانید خود را با شرایط کاری وفق دهید، چرا که این امر برای کارفرمایان بسیار مهم است
 12 - مطئمن شوید که کارفرما نامه شما را با بینش منحصر به فرد مربوط به شما می خواند
موضوع اصلی تمامی موارد قابل ذکر در نامه را تجربه، توانایی، قدرت, هنر و نیروی کاری خود قرار دهید و نیز شرح دهید که چگونه این موارد در خدمت شرکت قرار می گیرد و در این هنگام سعی کنید از کلمات و جملاتی استفاده کنید که به گرمی حالات شما را بیان کند. 
 13 - نامه خود را به گونه ای طرح کنید که نشان دهد شما شایسته همکاری با ایشان هستید. 
توضیح دهید که شما که هستید و چه کاری را می خواهید برای کارفرما انجام دهید. بیان کردن این حالات در لغت زیاد مشکل نیست و نیز نشان دهید که شما خود نیز درخواست همکاری دارید. 
 14 - ساختار نامه خود را به گونه ای تنظیم کنید که بیان کننده هدف ویژه شما باشد. 
هدف اصلی نامه استخدامی خود را در پاراگراف ابتدایی شرح دهید، تصمیم بگیرید که بر روی این موضوع زیاد بحث کنید و مطمئن باشید که در عین حال این کار شما انگیزه کارفرما را برای به جریان انداختن کار شما بیشتر تقویت می کند. 
 15 - برای درجات علمی و مدارج تحصیلی خود در نامه اهمیت قائل شوید. 
مدارج علمی خود را به نحوی مشخص تر نمایید. مثلا نوع قلم آنها را عوض کنید و یا زیر آنها خطی بکشید. حتی می توانید آنها را درلیستی ارائه نمایید. فقط در تمامی این حالات سعی کنید خوانایی آنها از بین نرود. این کار حتی وقتی کارفرما نامه شما را سطحی هم می نگرد، می تواند بقدر کافی مؤثر باشد. 
 16 - نامه استخدامی را مختصر و مفید و خلاصه ارائه کنید. 
نامه را ساده و تمیز ارائه نمایید و نه در هم ریخته. در هر پاراگراف از هفت خط بیشتر ننویسید حتی سعی کنید در هر پاراگراف از پنج خط یا کمتر بهره ببریید. طول جملات را تنوع ببخشید، هیچ یک از جملات خود را طولانی عرضه نکنید اما آنها را کوتاه هم قطع نکنید. یک صفحه، برای یک نامه استخدامی کاملا ً کافیست. 
 17 - توانایی های خود را با دلیل اثبات کنید. 
برای هر شغل و سمتی دو نوع توانایی لازم است. 1 - مهارت فنی که در واقع مهترین ارزش نیز می باشد. 2 –تجربه کاری که برای کارفرمایان بسیار مهم است. داشتن اولین نوع مهارت به تنهایی کافی نیست ولی همراه شدن آن با مهارت نوع دوم کاملا موفقیت آمیز است. 
 18 - فقط نامه اصلی را بفرستید
هرگز کپی نامه اصلی را به تنهایی یا همراه آن نفرستید. سعی کنید از چاپگرهای سوزنی استفاده ننمایید. ارسال نامه دست نویس نیز کار درستی نمی باشد. 
 19 - کپی رزومه خود را نیز به نامه استخدامی پیوست نمایید. 
  به خاطر داشته باشید که هدف شما از نامه استخدامی این است که رزومه خود را به دست کارفرما برسانید و شرایط مصاحبه را فراهم نمایید. 
20 - عکس خود را به نامه خود الصاق نکنید.             
 به جز مواردی که نامه استخدامی برای شغلهایی مانند بازیگری و شغلهایی که با چهره سر و کار دارند، نوشته می شود، اختصاص دادن فضایی به عکس در نامه استخدامی کاری بیهوده است. برای کارفرمایان صرفا دانستن قابلیتها و توانهایی های شما در ارتباط با شغل مربوطه مهم است. 
 21 -نامه خود را با درخواست مصاحبه تمام کنید. 
اصلی ترین هدف از نگارش نامه استخدامی همانا رسیدن به مرحله مصاحبه است. بنابر این در خواست مصاحبه در انتهای نامه را فراموش نکنید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۱۹
امین زندی

اگر در حوزه فناوری اطلاعات بانکی و پرداخت فعالیت کنید یا صاحب کسب‌وکاری باشید که به نوعی به راهکارهای پرداخت الکترونیک وابسته است، احتمالاً نام «پِی‌پال» یا همان «پِی‌پَل» به گوشتان خورده است. پی‌پل را می‌توان بزرگ‌ترین واسط پرداخت در دنیا دانست که در نوع خودش نوآوری بزرگی بود و خیلی‌ها را نجات داد. پی‌پل آنقدر جلو رفت که هیچ‌کسی فکر نمی‌کرد هیچ چیز دیگری بتواند جای آن را بگیرد، ولی حالا نام «استرایپ» در مقابل پی‌پل قرار گرفته است و صحنه رقابت را برای غولپرداخت‌های اینترنتی دنیا تنگ کرده است؛ اما این دو، یعنی استرایپ و پی‌پل با هم چه تفاوت‌هایی دارند؟ بیش از  ۲۰۰  راهکار پرداخت برای پذیرندگان آنلاین در جهان وجود دارد که دو نمونه از بزرگ‌ترین‌های آنها استرایپ و پی‌پل هستند و هر دو یک سرویس مشابه را ارائه می‌دهند؛ ایجاد توانایی برای کسب‌وکارها در پذیرش پرداخت‌های آنلاین. اما این دو، کارهای بیشتری نیز انجام می‌دهند.

  •  لشکر ۱۵هزار نفری در برابر تیم ۴۰۰ نفری

هر دو از ارزشمندترین شرکت‌های واسط پرداخت در دنیا هستند. پی‌پل در سال ۱۹۹۸ یعنی هفده‌سال پیش تأسیس شد درصورتی‌که استرایپ در سال ۲۰۱۱ یعنی شش سال پیش تأسیس شد با این ‌حال بزرگ‌ترین رقیب پی‌پل محسوب می‌شود.

  •  شباهت‌ها و تفاوت‌های استرایپ و پی‌پل

با آنکه استرایپ سرعت رشد خیلی بیشتری نسبت به پی‌پل داشته و سروصدای زیادی در دنیای وب به پا کرده است، ولی در حال حاضر با ۴۱۰ کارمند در یک سوله کوچک در سان‌فرانسیسکوی آمریکا مستقر شده است؛ درحالی‌که پی‌پل با ۱۵۸۰۰ کارمند در سراسر دنیا از سن‌خوزه، تگزاس، نبراسکا و آریزونا گرفته تا لوکزامبورگ، سنگاپور، هند و بسیاری از شهرها و کشورهای دیگر دنیا دفتر دایر دارد.

  •  شباهت‌های پی‌پل و استرایپ

اما کاری که هر دو می‌کنند این است که به‌عنوان درگاه واسط پرداخت، پرداخت‌های آنلاین فروشگاه‌ها و کسب‌وکارهای آنلاین را چه روی بستر وب و چه روی بستر موبایل مدیریت می‌کنند. همچنین هر دو می‌توانند به شکل خوبی با وب‌سایت مشتری همگرا شوند و از قابل‌اعتمادترین‌ها هستند؛ مخصوصاً در حوزه پذیرش پرداخت‌های موبایلی. در کنار اینها هر دو امکان پذیرش پرداخت‌ها بدون گشایش یک حساب پذیرنده در بانک را به پذیرنده می‌دهند.

  •  هزینه‌های کارمزدی استرایپ و پی‌پل

در خصوص هزینه‌ها نیز هم استرایپ و هم پی‌پل، هزینه دریافت می‌کنند. واضح‌تر بخواهیم بگوییم هم استرایپ و هم پی‌پل برای پرداخت‌های آنلاین درون یک کشور ۲.۹ درصد از مبلغ هر تراکنش به‌علاوه مبلغ ثابت ۳۰ سنت به ازای هر تراکنش دریافت می‌کنند؛ یعنی برای یک تراکنش ۱۰۰دلاری مجموعاً ۳ دلار و ۲۰ سنت هزینه دریافت می‌کنند که شامل ۳۰ سنت ثابت و ۲ دلار و ۹۰ سنت از ۱۰۰دلار است.
البته ناگفته نماند که پی‌پل از پذیرندگان پر‌تراکنش خود یعنی پذیرندگانی که ماهانه مبلغی بیشتر از ۵هزار دلار تراکنش دارند، به شکل توافقی حاضر است مبلغ درصد خود را تا ۲.۲ درصد از مبلغ تراکنش نیز کاهش دهد. در عوض در پرداخت‌های بین‌المللی درصدش تا ۳.۹ درصد از مبلغ تراکنش افزایش می‌یابد. اینها در حالی است که استرایپ تنها هزینه‌ای که دریافت می‌کند همان ۲.۹ درصد مبلغ تراکنش به علاوه ۳۰ سنت ثابت است، فرقی نمی‌کند تراکنش داخلی باشد یا بین‌المللی، کارت مشتری ویزا باشد یا امریکن اکسپرس. در کنار اینها، استرایپ هم برای پذیرندگان پرتراکنش خود تخفیف‌هایی در نظر می‌گیرد؛ پذیرندگانی که در ماه بیشتر از ۸۰هزار دلار یا بیش از ۱۰هزار تراکنش را پردازش کنند، کارمزدهای کمتری را برای آنها در نظر می‌گیرد.
ناگفته نماند پی‌پل برای درگاه‌های پرداخت پیشرفته خود ماهانه ۵ دلار و برای پرداخت‌های حرفه‌ای خود ماهانه ۳۰ دلار آبونمان دریافت می‌کند در عوض یکی از خدماتی که به این دسته از پذیرندگان می‌دهد، این است که مشتریان در زمان پرداخت به وب‌سایت پی‌پل ارجاع داده نمی‌شوند و مشتریان می‌توانند به‌صورت مستقیم روی سایت پذیرنده پرداخت را انجام دهند. به خاطر داشته باشید که تمام این هزینه‌ها از پذیرنده یا همان صاحب فروشگاه کسر می‌شود، نه از خریدار.

  •  بزرگ‌ترین تفاوت بین استرایپ و پی‌پل

هرچند موضوع کارمزد و هزینه‌ها بحث مهمی است ولی آن چیزی که بزرگ‌ترین تفاوت بین پی‌پل و استرایپ است تفاوتی است که پذیرندگان یا صاحبان کسب‌وکار در استفاده از این بسترها احساس می‌کنند. استفاده از استرایپ و پی‌پل در انجام پرداخت‌های اینترنتی یا موبایلی برای مشتریان آسان است اما برای مدیران سایت‌ها، تجربه راه‌اندازی استرایپ و پی‌پل به‌طور قابل‌توجهی متفاوت است.
به زبان ساده بخواهیم بگوییم سرویس‌های استرایپ برای توسعه‌دهندگان طراحی شده است؛ یعنی پیاده‌سازی سرویس‌های استرایپ روی وب‌سایت‌ها به دانش فنی نیاز دارد و می‌طلبد که صاحبان کسب‌وکارها دانش فنی داشته باشند تا بتوانند سرویس‌های آن را روی وب‌سایتشان پیاده کنند و اگر این دانش را ندارند حتماً باید از یک توسعه‌دهنده کمک بگیرند.

  •  بزرگ‌ترین تفاوت بین استرایپ و پی‌پل

در مقابل پیاده‌سازی سرویس‌های پی‌پل روی وب‌سایت‌ها دانش فنی خاصی لازم ندارد و تقریباً تمامی صاحبان کسب‌وکار می‌توانند این کار را بدون دانش فنی انجام دهند. آنقدر ساده است که می‌گویند همه آن چیزی که لازم است انجام دهید کپی و پیست کردن کد دکمه «همین حالا بخر» پی‌پل در وب‌سایت شماست.
البته ناگفته نماند که اصل چیزی که در این خصوص استرایپ را برجسته کرده ‌و باعث شده بتواند جمع زیادی از مشتریان پی‌پل را به سمت خود بکشد، این است که دست توسعه‌دهندگان را باز می‌گذارد تا خواسته‌هایشان را به‌راحتی روی سرویس‌های استرایپ اعمال کنند و تا جای ممکن درگاه پرداخت را با سرویس‌های خودشان یکپارچه کنند. شاید همین منطق هم باعث شده است که پی‌پل ازلحاظ پشتیبانی قوی‌تر عمل کند درصورتی‌که استرایپ ازلحاظ پشتیبانی کمی محدودتر عمل می‌کند.

  •  رقابت سالم

نکته جالب اینکه هیچ‌کدام از این دو، به‌هیچ‌وجه پذیرندگان خود را از استفاده از بستر پرداخت دیگری منع نمی‌کنند و بسیاری از فروشندگان از هر دو بستر استفاده می‌کنند و مشتری نهایی است که هنگام پرداخت تصمیم می‌گیرد با کدام یک پرداخت را انجام دهد.

  •  پاسخ به نیازهای متفاوت

در پایان باید بگوییم که این دو را اصلا شاید نتوان رقیب یکدیگر دانست چراکه هرکدام به گروه خاصی از مشتریان سرویس می‌دهند و اگر تا پیش از آمدن استرایپ، برخی ‌پذیرندگان از پی‌پل سرویس می‌گرفتند و حالا به سراغ استرایپ رفته‌اند، به این معنی نیست که استرایپ مشتریان پی‌پل را جذب کرده است؛ بلکه استرایپ به نیاز دسته خاصی از مشتریان پاسخ داده است که تا پیش‌ازاین پی‌پل به آن پاسخ نداده بود و احتمالاً همچنان هم برنامه‌ای ندارد در آن حوزه ورود کند.
به‌عنوان جمع‌بندی باید بگویم پذیرندگانی که به‌دنبال راحتی و سادگی در استفاده از بستر پرداخت و پشتیبانی قوی هستند، همچنان پی‌پل را انتخاب می‌کنند و در عوض پذیرندگانی که به دنبال کارمزد کمتر و انعطاف‌پذیری بیشتر در توسعه بسترهای موجود هستند، استرایپ را انتخاب می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۱۷
امین زندی

شرکت سامسونگ در تلاش است تا بین نیروی کار و مدیریت تعادل برقرار کند به گونه ای که رابطه بین این دو رابطه برد-برد باشد. کارمندان شرکت نمایندگانی دارند که خود انتخاب کرده اند و نماینده مدیریت نیز از مدیرعامل و افراد معتمد او تشکیل می شود.

این نمایندگان درباره پاداش مبتنی بر عملکرد، آموزش کارمندان، پیشگیری از اختلافات بین نیروی کار، خدمات بازرسی، و سایر موارد مربوط به همکاری کارمندان و مدیریت تصمیم می گیرند. وقتی نمایندگانی از سوی کارمندان وجود داشته باشد که نظرات و انتقادات کارمندان را به سمع و نظر مدیریت برسانند، کارمندان با اشتیاق و اعتماد بیشتری در شرکت کار می کنند و بازده شرکت افزایش می یابد.

شرکت سامسونگ از رویکرد کارمند مدار برای مدیریت پرسنل خود استفاده می کند. این شرکت در تلاش است طرح ها و برنامه های رفاهی را ایجاد کند تا کارمندان خود را تشویق کند در یک محیط مطلوب، سالم و ایمن بهترین خود را نشان دهند.

شرکت سامسونگ علاوه بر چهار بیمه امنیت اجتماعی قانونی، مزایا و کمک هزینه های رفاهی متنوعی را برای کارمندان خود در نظر گرفته است تا در زمینه سلامت، آموزش، مسکن، و بازنشستگی به کارمندان و نیز خانواده های آنها کمک کند. سامسونگ یک طرح حقوق مستمر دارد که معادل با ۳% از حقوق ماهانه کارمند است.

در صورت وقوع حوادث غیر منتظره یا شرایط نامساعد، بودجه ای در اختیار کارمندان قرار می گیرد. برای حمایت از سلامت کارمندان و خانواده آنها، هر سال کارمندان حداقل ۴۰ ساله و هر دو سال یکبار کارمندان ۳۰ تا ۳۹ ساله می توانند با هزینه شرکت یک چک آپ کامل انجام دهند.

شرکت سامسونگ مبلغی را نیز برای هزینه مراقبت های پزشکی همسر در نظر می گیرد تا اقتصاد خانواده تحت فشار قرار نگیرد. در خصوص تحصیل کودکان کارمندان، این شرکت شهریه مهد کودک تا کالج را می پردازد. مراکز تفریحی و رفاهی نیز در اختیار کارمندان قرار می گیرند تا کارمندان بتوانند استراحت کنند. کارمندان می توانند از مراکز تناسب اندام و ورزش و نیز درمانگاه های تندرستی استفاده کنند. همه این امکانات برای آن است که کارمندان شرکت بتوانند در یک محیط ایمن و حمایتی زندگی و کار کنند.

پاداش کارمندان بر اساس عملکرد فردی و گروهی آنها مشخص می شود. در سطح فردی، افرادی که به جامعه کمک می کنند یا عملکرد بهتری دارند علاوه بر حقوق سالانه خود پاداش اضافی نیز دریافت خواهند کرد.

به علاوه، گروهی که بازده بیشتری داشته باشد، و به فروش و پیشرفت شرکت کمک کند، پاداش دریافت خواهد کرد. شرکت سامسونگ بودجه ای را برای این پاداش ها در نظر گرفته است. کارمندانی که یک پروژه مهم را انجام می دهند، پاداش اضافی دریافت خواهند کرد.

با اعطای پاداش و تشویق کارمندان، در واقع این شرکت به رشد و توسعه خود کمک می کند و سرعت رشد خود را بالا می برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۱۶
امین زندی

«نوید میرزاآقازاده»‌، جوان ۱۸‌‌ساله تبریزی، تلاش کرده این مشکل را حل کند. او با تاسیس «فراسیب» قرار است‌ دنیای جدیدی از خدمات اپل را به روی ایرانیان بگشاید. میرزاآقازاده علاوه بر اینکه بر برنامه‌نویسی IOS مسلط است، نفر اول المپیاد ملی مهارت در رشته طراحی وب در سطح استانی و همینطور‌  برگزار‌کننده و دبیر اجرایی نخستین همایش توسعه‌دهندگان آی‌او‌اس ایران   بوده است. با او که حالا فراسیب را راه انداخته، در این شماره از شنبه به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

  •  بهتر است از اینجا شروع کنیم که «فراسیب»  چیست و از کی تاسیس شده است و چه کار می‌کند؟

فراسیب فروشگاه بومی اپلیکیشن‌های آی‌او‌اس  است و ما فقط اپ‌های ایرانی منتشر می‌کنیم.
 ایده فراسیب را از آذر ۱۳۹۴ داشتیم اما برای شروع کار خیلی مشکلات وجود داشت از جمله اکانت اینترپرایز اپل که گرفتنش خیلی سخت بود به خصوص برای کسی که هیچ اطلاعاتی در این مورد نداشت. در آن ابتدا ما فقط به صورت فنی فکر می‌کردیم و می‌گفتیم اگر یک اکانت داشته باشیم، مشکلاتمان حل می‌شود! اما داشتن یک اکانت اول راه است و چطور باید ارائه دهیم که مشکل یا ایراد فنی‌ای از سوی اپل نداشته باشیم و هزار تا از این مشکلات.پس از گذشت چند ماه از کار مشکل اکانت را هم حل کردیم و الان به شرکت‌های خصوصی‌، بانک‌ و ادارات دولتی‌ که نیاز به چنین اکانتی دارند، کمک می‌کنیم تا برایشان اکانت تهیه کنیم‌.  کاربران می‌توانند به صورت رایگان اپ‌های رایگان را دانلود کنند و اپ‌های پولی را نیز خریداری نمایند. توسعه‌دهندگان امکان فروش و انتشار برنامه‌های خود را دارند که ما ۳۰درصد از مبلغ‌ اپ‌های پولی آنان دریافت می‌کنیم. تمامی برنامه‌هایی که تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند به صورت رایگان در فراسیب منتشر خواهند شد و ما هزینه‌ای در قبال انتشار اپ‌ها دریافت نمی‌کنیم.  هزینه ارتقای اکانت کاربری به توسعه‌دهنده برای همیشه در فراسیب رایگان است و فقط کافی است فرم ارتقا به حساب توسعه‌دهنده را در پنل تکمیل کنند. کاربران برای نصب فراسیب کافی است با دستگاه آیفون/آیپد و یا با آی‌پاد خود به سایت farasib.ir مراجعه کنند و فراسیب را نصب کنند.  به‌طور کلی وجود یک فروشگاه بومی که برنامه‌های ایرانی در آن قرار دارند و مشکلات خیلی از توسعه‌دهندگان ایرانی را حل کند، جای خالی‌اش در بازار حس می‌شد.

  •  ایده‌ اصلی «فراسیب»  از کجا آمد؟ به نظر می‌رسد که از App store تقلید کرده باشید،چه تمایزی با آن دارد؟

 اگر من خیلی راحت و رک بخواهم  بگویم، ما ایده را از سیبچه کپی کردیم. در اصل می‌خواستیم رقیب آنها بشویم ولی دقیقا یک ماه از کار ایده و برنامه‌نویسی ‌گذشته بود که متاسفانه سرویس سیبچه بسته شد. دقیقا انتخاب نام فراسیب حدود ۲ یا ۳ ماه طول کشید! شاید عجیب باشد ولی من در شروع کار استرس دو چیز را داشتم؛ اولی اسم و دومی‌ اکانت که خوشبختانه هر دو پس از گذشت ۲ یا ۳ ماه حل شدند.

  • چرا؟! چطور این مشکل اسم و اکانت حل شد؟

هر اسمی که فکر می‌کردم، یا وجود داشت یا به دل آدم نمی‌نشست،‌ که خوشبختانه کلمه فرا به ذهنم آمد و با چند بار تکرار چند چیز که با فرا شروع می‌شد مثل فرا اپ و... در نهایت پس از چند بار گفتن این کلمه فرا،‌ کلمه فراسیب خلق شد. مشکل اکانت نیز توسط یکی از آشنایان که خارج از ایران بود حل شد. باید بگویم فراسیب دوتا کار به صورت خلاصه انجام می دهد...

  •  آن دو کار چی هستند دقیقا؟

اول اینکه،به کاربران ایرانی iOS امکان نصب برنامه و بازی های ایرانی را می دهد.
دوم،به توسعه‌دهندگان iOS امکان این را می‌دهد که اپ‌هایشان را  بدون مشکل منتشر کنند و حتی از آنها درآمد کسب کنند.

  • با چه میزان سرمایه «فراسیب» را راه انداختید؟

اگر دقیق یادم باشد هم زمان با شروع فراسیب حدود ۳ میلیون تومان کنار گذاشته بودم تا چنین سرویسی راه اندازی کنم. هرچند کم بود ولی با صرفه جویی در خیلی از هزینه‌ها از جمله اینکه پایه و بنیان اصلی  کار را  خودمان  انجام دادیم مثلا در برنامه نویسی یا طراحی اپلیکیشن که خودمان دانش و توانایی طراحی آن را داشتیم و انجام شده است، توانستیم با همین سرمایه اندک کار را راه بیندازیم.

  •  از کجا آن را تامین کردید؟

من خودم توسعه‌دهنده سیبچه بودم و درآمد کسب می‌کردم و تقریبا با بخشی از درآمدم تصمیم گرفتم تا همچون چیزی راه اندازی کنم اما با مزایای دیگری...

  •  با چه مزایایی دقیقا؟ انتظار چه مزایایی را داشتید؟

اول اینکه تمرکز روی اپ‌های ایرانی بیشتر شود و از توسعه‌دهندگان حمایت‌های بیشتری شود و همینطور و آموزش برنامه‌نویسی آی‌او‌اس و بهبود بازار کار این حوزه.

  •  چرا فکر می‌کنید در کشور از اپلیکیشن به نوعی ایرانی شده App Store  استقبال می‌شود؟ در این مسیر چطور می‌توانید مخاطبان خود را جذب و یا اعتماد آنها را جلب کنید؟

استورهای iOS هیچ کجای دنیا وجود ندارند!جز ایران و چین، پس نمی‌شود چنین سرویسی غیر از کشور ایران و چند کشور دیگر که هیچ قانون کپی‌رایتی در آنها رعایت نمی‌شود را تاسیس کرد. طبیعتا بدون تبلیغات نمی‌شود هیچ چیزی را معرفی کرد و ما هم از کانال‌های اپلی با کاربران بالا شروع کردیم و تقریبا بازدهی خوبی داشته است.

  • چه برنامه‌هایی برای آینده «فراسیب»  اندیشیده اید؟

قصد راه‌اندازی آکادمی فراسیب را داریم تا برنامه‌نویسی iOS را گسترش بدهیم تا برنامه‌نویسان iOS افزایش یابند،چراکه الان واقعا تعدادشان کم است.

  • به نظر شما یک استارت‌آپ موفق چگونه استارت‌آپی است؟

به نظر من استارت آپ موفق این نیست که مثلا ۱۰ نفر روی آن کار کنند و کلی سرمایه داشته باشد. حتی اگر یک نفر هم باشید ولی به کارتان ایمان داشته باشید باز می‌توانید یک استارت‌آپ موفق راه‌اندازی کنید.

  •  چرا این را می گویید؟استارت‌آپ مگر یک پروژه تیم ورک نیست؟

کلمه استارت آپ فقط یک واژه جدید است. هرکسی بتواند کارآفرینی انجام دهد و کسب‌و‌کار جدیدی راه بیندازد که بشود از  طریق آن درآمد‌زایی کرد به نظرم یک استارت‌آپ راه‌اندازی کرده است، حتی اگر یک نفر باشد !

  •  حرف آخر؟!

استارت‌آپ‌های زیادی هستند که با ۱۰۰ هزار تومان شروع کردند‌! اگر ایده‌ای دارید مکث نکنید و از همین الان شروع به کار کنید‌ و سعی کنید بخشی از کار باشید. مثلا برنامه‌نویس استار‌ت‌آپ‌تان باشید تا احساس مسئولیت‌تان به استارت‌آپتان بیشتر شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۱۵
امین زندی

تما همه شما بارها نشان تجاری گوگل را دیده اید. تا چندی پیش اعتقاد بر این بود که نشان تجاری یک شرکت باید استاندارد بوده یا به تعبیری از لحاظ ظاهری در تمام عرصه های تبلیغاتی و غیر تبلیغاتی از وحدت برخوردار باشد. ظهور guideline برای نشان تجاری نیز گویای همین امر است. به گونه ای که در این guideline شکلِ دقیق، ترکیب و شناسنامه رنگ یا رنگ ها و گاه نوع فونت به کار رفته در نوشتار نشان تجاری به صورت ثابت ذکر می شود. بر طبق این guideline، نشان تجاری گاه دو رنگ غالب اصلی دارد. لوگو با رنگ تیره جهت به کارگیری نشان تجاری در طرح هایی با زمینه روشن و رنگی دیگر تیره، جهت به کارگیری در طرح هایی با زمینه تیره (دقیقا نظیر تیم های فوتبال که رنگ پیراهن خود را با تیم رقیب تطبیق می دهند). اما حتی با بررسی نشان تجاری شرکتی نظیر BMW متوجه می شویم که این شرکت حتی زمینه سفید لوگوی خود را در هیچ طرح و تبلیغی تغییر نمی دهد. به گونه ای که همواره سفید است. 

اما اخیرا در دنیای اینترنت نشان تجاری جان گرفته و به تغییرات و رویدادهای محیطی پاسخ می دهد. این دقیقا بروز بودن شرکت و زنده بودن شرکت را به رخ مخاطب می کشد. اتفاقی که در حوزه دنیای اینترنت برای نخستین بار افتاد و به سرعت مورد استقبال عموم قرار گرفت. اگر اشتباه نکنم GOOGLE جز پیشروان این کار بود. حتما توجه کرده اید که نشان تجاری GOOGLE به مناسبت های مختلف از جمله کریسمس، روز نابینایان، اعیاد کشورهای مختلف از جمله عید نوروز روز، حفاظت از محیط زیست و... تغییر می کند. شاید یکی از دلایل پیشی گرفتن گوگل در ایران از یاهو همین توجه به علایق و دلبستگی های مخاطبان خود باشد. به هر تقدیر ذکر تمام این موارد به این جهت بود که مساله امنیت نشان تجاری را مطرح کنم...... به هر تقدیر ذکر تمام این موارد به این جهت بود که مساله امنیت نشان تجاری را مطرح کنم. 

در واقع جان گرفتن نشان تجاری یک شرکت خطر سو استفاده را از اعتبار شرکت توسط دیگران فراهم می کند. در سال گذشته بیش 10 سایت اینترنتی در حوزه موتور جستجو، در فضای ایجاد شد که به طور موقت از حال و هوای نشان تجاری گوگل استفاده کردند و به معروفیت خود افزودند. شرکت هایی که به این تفکر می پیوندند دیگر قادر نخواهند بود در دنیای رقابتی پیام هایی نظیر این مورد "در هنگام خرید به نشان تجاری توجه کنید" را ارسال کنند. در واقع نشان های قدیمی که از ثبات برخوردار بودند ضمن ارسال پیامی ثابت به مخاطب از خطر کپی برداری به دور بود زیرا مخاطب همواره نشان تجاری شرکت شما را می شناسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۱۳
امین زندی

پس انداز و میزان آن یکی از عوامل نشان دهنده میزان توسعه یافتگی جوامع است. جوامع کم توسعه یافته، پس انداز کمتری دارند. این اصل را می توان به خانواده ها نیز تعمیم داد. به این معنا که خانواده های مرفه، پس انداز بیشتری دارند و هر چه وضعیت اقتصادی خانواده ضعیفتر باشد، پس انداز کمتری نیز دارد. 
شاید دیگر به نوشتن این اصول نیازی نباشد؛ زیرا  همگان نسبت به آن آگاهی دارند و هر عقل سلیمی آن را درک می کند، اما نکته مهم اینجاست که میزان شناخت و آشنایی با انواع پس انداز و آثار و نتایج آن برای فرد و خانواده به گفتگو نیاز دارد و اطلاع چندانی از آن وجود نداشته باشد. برخی از این نکات را شرح می دهیم:

1_ به طور کلی می توان پس انداز را به دو گروه پولی و غیرپولی تقسیم کرد. پس انداز غیرپولی شامل مجموعه وسایل و لوازم و موجودی هایی است که هر فرد و خانواده از آن برخوردار است. این موجودی در دو گروه اقتصادی و اجتماعی جای می گیرند؛ یعنی موجودی هایی که با پرداخت پول به دست آمده اند و می توان آنها را دوباره به پول تبدیل کرد و موجودی هایی که با روابط اجتماعی به دست می آیند و به پول تبدیل نمی شوند؛ اگر چه ممکن است مبنای دریافت پول نیز باشد. این گروه آخر به نام سرمایه اجتماعی شناخته می شود؛ مانند: اعتماد اجتماعی. 

همچنین، در این گروه، نگهداری مناسب از دارایی ها به نحوی که بیشترین سود را برای خانواده به همراه داشته باشد، اصل مهمی است. این گروه را می توان به نحوی سرمایه های افراد و خانواده ها نیز دانست، اما چگونگی مراقبت از آنها را می توان پس انداز نامید؛ زیرا افزایش عمر هر وسیله، از بین نرفتن آن، استهلاک آن در زمان طولانی‌تر در گروه اقتصادی موجب می شود که خانواده دیرتر نسبت به خرید وسیله جایگزین اقدام کند. 

به عبارت دیگر، خانواده، با فاصله زمانی بیشتری برای خرید وسیله جایگزین، پول می پردازد. اگر از وسایل زندگی و وسایل شخصی به خوبی مراقبت شود، با افزایش طول عمر آن، هزینه های ثابت خانواده کاهش می یابد. با کاهش هزینه ها، از سویی امکان پس انداز پولی افزایش می یابد و از سوی دیگر امکان برآوردن نیازهای دیگر فراهم می شود. 

از این رو، پس انداز تنها در قالب پس انداز پولی قرار نمی گیرد. در گروه اجتماعی نیز حفظ و تقویت سرمایه های اجتماعی مانند اعتماد موجب می شود خانواده با مشکلات کمتری مواجه شود. 

2_ پس انداز یکی از راه های سهیم کردن نسل آینده در دارایی هایی است که امروز در اختیار ماست. خانواده در طول حیات خود به دارایی هایی دست می یابد که خواسته و ناخواسته بخش چشمگیری از آن در آینده به اعضای جوان آن می رسد. 

همچنین، این اعضا در طول رشد خود از این دارایی ها بهره می برند، اما حفظ و حراست از این دارایی ها، تلاش برای افزودن بر آن از سویی موجب می شود تا زندگی جاری با سهولت بیشتری پیش رود و از سوی دیگر آیندگان پشتوانه های قویتری داشته باشند. 

3_ پس انداز - اقتصادی یا اجتماعی - سبب امنیت خاطر اعضای خانواده می شود. امنیت خاطر نیز سبب کاهش اضطراب و فشارهای روانی می شود. 

از آن جایی که خانواده، در فرایند حیات خود به شکل های گوناگون با مسائل و مشکلات متعددی مواجه می شود، پس انداز کردن یکی از راه‌ حل های این مشکلات خواهد بود؛ از این رو، خانواده هایی که پس انداز دارند، امنیت خاطر بیشتری دارند و در زندگی احساس ثبات و پایداری بیشتری می کنند. 

4_ پس انداز تنها با فعالیت سرپرست خانواده حاصل نمی شود، بلکه همه اعضای خانواده در آن سهیم اند. مدیریت داخلی خانه همچون: مدیریت صحیح هزینه ها و فرزندان با  صرفه‌جویی؛ یعنی استفاده بهینه از وسایلی که در اختیار دارند و وسایل منزل به پس انداز خانواده کمک می کند؛ از این رو، پس انداز امری مشارکتی است. 

مشارکت نه به این معنا که دیگران را مجبور به انجام دادن فعالیتی کنیم که به پس انداز منتهی شود، بلکه به این معنا که دیگران خود با شناخت و آگاهی از لزوم و ضرورت و بنا بر میل و اراده خود به آن بپردازند؛ از این رو، گفتگو در خانواده درباره ‌راه های پس انداز و رابطه صرفه جویی با آن و تأثیر پس انداز در زندگی آینده و نقش آن در ایجاد اطمینان خاطر و کاهش فشارهای روانی، به مشارکت درست و فعال اعضای خانواده می انجامد. 

بنابر این، درباره پس انداز بیشتر بیندیشیم و راه های گوناگون آن را بررسی کنیم و برای به دست آوردن آن اقدام کنیم. به هر میزان و از هر کجا که آغاز کنیم، برای خود و دیگران مفید خواهد بوn

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۱۱
امین زندی